00:00
00:00
  • عنوان جلسه: ‌جلسه دوم(هویت طلبگی و علم آموزی) 00:00
توسط: حجت الاسلام و المسلمین احمد عزتی

شکستگی دل، آغازی برای وصل

تلنگری از طرد شدن

گاه لحظه‌ای کوتاه، تلنگری می‌شود برای عمری غفلت.
وقتی انسان طرد می‌شود، شاید در ظاهر دردناک باشد، اما در حقیقت درسی الهی‌ست تا تربیت شود، تا به خود آید، تا دلش بشکند. و شکستن دل، همان آغازی‌ست برای وصل به خدا.

شکستن، آغاز عبودیت حقیقی

روایت است از عابدی که هفتاد سال عبادت کرد، اما دعایش مستجاب نشد.
در لحظه‌ای از دلسوزی و تضرع، گفت:
«پروردگارا، این همه عبادت من چرا مرا لایق استجابت نساخت؟»
در همان دم، هاتفی از آسمان ندا داد:
«همین اندوه و شکستگیِ دلِ تو، معادل آن هفتاد سال عبادت بود. ما می‌خواستیم بدانی که تو نیستی؛ اوست.»

راه اخبات؛ مسیر دل‌های شکسته

مرحوم آقای صفایی حائری در کتاب «اخبات»، که حاصل سه سخنرانی در شب‌های احیاست، راه سیر انسان را چنین می‌داند:
کافر ← مسلم ← مؤمن ← متقی ← محسن

و سپس می‌فرماید:
«رحمت الهی به محسنین نزدیک است، نه لزوماً واصل.»
آنجاست که قرآن می‌گوید:

وَبَشِّرِ الْمُخْبِتینَ
یعنی بشارت ده به دل‌شکستگان، آنان که فروتن شدند.

اخبات یعنی همان حالتی که انسان بشکند، غرورش فرو بریزد و در برابر حق سر تسلیم فرود آورد.

دل شکسته، محبوب خداست

روزی در آشپزخانه، لیوانی شکست. پسرم اندکی غر زد و بهانه آورد. تذکرش دادم.
ساعتی بعد، صدای شکستن دوباره آمد، اما این‌بار سکوتی حاکم شد.
رفتم دیدم دخترم نرگس کنار تکه‌های لیوان نشسته و گریه می‌کند.
به او گفتم: «فدای سرت که شکستی؛ دلت که شکست، دیگر مهم نیست. من ده تا دیگر برایت می‌خرم.»

رحمت خدا به چنین دل‌هایی می‌رسد — نه به قلدری، بلکه به تواضع، به پشیمانی، به شکستگی.

ولایت، محدوده‌ی سازندگی

انسان باید در محدوده‌ی ولایت بسازد.
همان‌گونه که اگر در خارج از محدوده‌ی شهری ساختمانی بنا شود، خدماتی به آن نمی‌رسد؛
عبادت و عمل نیز اگر خارج از محدوده‌ی ولایت باشد، بهره‌ای از فیض الهی ندارد.

نمازهای طولانی و عبادت‌های بسیار، اگر در مسیر حق نباشد، پذیرفته نیست.
عنوان بصری هم وقتی از مسیر دیگران ناامید شد، خود را به شاخه‌ی تنومند ولایت امام صادق علیه‌السلام رساند و به حقیقت اتصال یافت.

لحظه‌ای از احتضار، درسی از بیداری

آیت‌الله مصطفوی، صاحب کتاب التحقیق، در لحظات احتضار خود گفت:
«دیدم روحم به سوی آسمان بالا می‌رود. حسرت خوردم که چرا بیشتر بالا نرفتم، بیشتر رشد نکردم. از خدا خواستم مرا بازگرداند تا جبران کنم.»

او فهمید هر لحظه‌ی عمر، ظرفیتی بی‌نهایت دارد برای صعود، برای ابدیت.

مقام معظم رهبری نیز در تفسیری فرمودند:
«در تجربه‌ای نزدیک به مرگ، خودم را میان زمین و آسمان دیدم. به دست‌هایم نگاه کردم، دیدم خالی است. از خدا خواستم مرا بازگرداند تا پرشان کنم.»

«لایموت فیها و لایحیی»؛ نه زنده، نه مرده

برخی مفسران گفته‌اند:
«لایموت» یعنی از سرمایه‌ی وجودت بهره نگرفتی، اما از آن نیز جدا نیستی؛
و «لایحیی» یعنی به فعلیت نرسیدی، شکوفا نشدی.
در چنین حالتی، نه مرده‌ای، نه زنده؛
نه رهایی داری، نه رشد.

بازگشت به خانه‌ی دوست

کسی گفت:
«به سوی کعبه رفتم، اما مرا راه ندادند.»
ندا آمد:
«تو در بیرون چه کردی که بخواهی به درون آیی؟»

راه حرم، راه دل است. تا دل را خانه‌ی او نکرده‌ای، چگونه به خانه‌اش راه یابی؟

سخن آخر؛ لحظه‌ها را دریابیم

عمر، سرمایه‌ای ابدی است که در لحظه‌لحظه‌ی آن بی‌نهایت معنا نهفته است.
بیایید در هر لحظه، بازنگری کنیم،
دل بشکنیم،
و از این شکست، راهی به سوی او بیابیم.

صلواتی بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد

همچنین بخوانید...