مقدمه
اعوذبالله من الشیطان الرجیم. بسمالله الرحمن الرحیم. الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی. ابتدا سلام و عرض ادب خدمت همه شما و استاد عزیز که قبول زحمت کردند و خیر مقدم خدمت شما. همانطور که مستحضر هستید، در ادامه نشستهای فقهی اصولی مدرسه علمیه عالی نواب نشست امروز اختصاص دارد به موضوع بررسی نظریه پولطلا که خدمت استاد محترم حجت الاسلام و المسلمین حاجآقای قائمی نیک هستیم.
یک مقدمهای ابتدا عرض میکنم و به استقبال سخنان استاد میرویم. میدانیم که تورم اقتصادی یکی از مهمترین مسائل جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر است و این اهمیت این مهار تورم را به ما نشان میدهد. همانطور که رهبری سال 1402 در شعار سال این را مطرح فرمودند. نکتهای که اینجا وجود دارد، بعضی از محققین ریشه اصلی این تورم را پول اعتباری میدانند. یعنی اینکه اگر قرار است این مشکل و معضل حل بشود، باید ریال جایگزین شود یا حداقل پشتوانه دار بشود. حالا یک توضیحی در مورد خود پول: گفته میشود که پول تعیینکننده ساختار اقتصادی است. یعنی چه؟ یعنی گاهی نوع پول این بستر را فراهم میکند که ثروت عادلانه تقسیم شود، امکانات عادلانه تقسیم بشود؛ ولی گاهی همین نوع پول، باعث میشود این بستر ظلم و شکاف طبقاتی به وجود بیاید و فراهم بشود و جامعه به این معضلات گرفتار شود.
تاریخچه
طبق نظر بزرگوارانی که قائل به نظریه پولطلا هستند، این پول اعتباری مشخصاً بستری مناسب برای این شکاف طبقاتی یا توزیع ناعادلانه ثروت که گفته شد و یک بستر مناسب برای تشکیل نظام سرمایهداری است و معتقدند که ماهیت پول که به ما امکان میدهد که از هیچ، پول خلق کنیم. این امکان خلق پول از هیچ که زاییده این نوع پول است، این باعث میشود یک سری آثار منفی به دنبالش بیاید که طبیعتاً این آثار منفی مطلوب شارع مقدس نیست و اساساً این نوع پول حال حاضر، نمیتواند آن نوع پول شارع مقدس باشد و معتقدند که برای اینکه بخواهد جمهوری اسلامی به تمدن نوین اسلامی برسد، اساساً یک بستر پولی سالم و عادلانه باید حکمفرما باشد که همین نظریه پول طلا میشود. یک سری ویژگیهایی دارد که مطرح میشود: مهار تورم، تورم گریزی، تحریمناپذیری یا این ثباتی که در طول سالیان و تاریخ دارد. و همچنین پسزدن سیاست مخرب ایجاد پول که گفته شد از هیچ میتوان پول خلق کرد و این نقدینگی که ایجاد میشود.
این یک سری نکاتی نسبت به خود نظریه. یک سری اشکالات و چالشهایی هم پیش روی این نظریه مطرح است که ابتدا همین کارآمدیاش نسبت به نوع پول اعتباری که در مقام اجرا و در مرحله اجرا با یک سری چالشهایی ممکن است روبهرو باشد که از سمت منتقدین مطرح میشود و انشالله در بیانات استاد به این چالشها پاسخ داده خواهد شد.
استاد نظریه را که مطرح میکنند نسبت به تاریخچه اصل پول و پول اعتباری و پولطلا مطالبی را مطرح میکنند و بعد به این چالشها پاسخ داده میشود که در مقام اجرا چه باید کرد، اینها روشن و تبیین میشود. به استقبال بیانات استاد میرویم. تقریباً 60 دقیقه در خدمت استاد هستیم و بعد به مدت یک ربع یا بیست دقیقه سؤالات احتمالی دوستان پاسخ داده میشود. به استقبال بیانات استاد میرویم به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد.
مقدمه استاد
استاد: اعوذبالله من الشیطان الرجیم. بسمالله الرحمن الرحیم. الحمدلله ربالعالمین و الصلاه و السلام علی خیر خلقه حبیب اله العالمین ابالقاسم المصطفی محمد. و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین لاسیما بقیه الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.
«ان الذین توفاهم الملائکه ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنا مستضعفین فی الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فیها»[1] تشکر میکنم از مرکز آموزش مدرسه عالی نواب و از حضار محترم اساتید بزرگوار، طلاب عزیز.
لزوم استنباط و اجرای فقه اجتماعی
در ارتباط با این مسئله که به گمان بنده تقریباً مهمترین مسئله و دغدغه مردم ماست. جامعه روحانیت باید دغدغهمند باشد. فقه ما فقه اجتماعی است. دستور اسلام است که ما نگران درد مردم باشیم. «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بسلم»[2] «من سمع منادیا ینادی للمسلمین فلیس بمسلم» [3]ظلمی که الان در جهان توسط جهانخواران و استعمارگران دارد صورت میگیرد، مردم را وادار کرده است به سمت رهایی، سراغ اسلام بیایند. اسلام مدعی است، این ادعا را کرده است که بهترین برنامه زندگی را برای حل مشکل اقتصادی و بحث تورم دارد که دغدغه مردم هست چه راهکاری دارد؟
30 آبان پارسال مقام معظم رهبری این مسئله را در جمع مسئولین جامعه الزهرا به طور جدی مطالبه کردند که اسلام در زمینه حکمرانی، نظر دارد، منطق دارد، سرمشق دارد، راهنمایی دارد. در خصوص پول فرمودند که حوزه باید نظر بدهد. برای بحث پول نظر حوزه چیست؟
اشاره به این نکته شاید باشد که فقه ما که فقه اجتماعی است و مسئولیت بیان حکم شرعی را در موضوعات دارد، مسئولیت شناخت موضوعات را هم دارد. موضوعات فقهی را هم باید بشناسد و آنجایی که لازم است، موضوعسازی کند. فقه اسلام کفایت نمیکند که فقط من منتظرم که سؤالی ارائه شد، جواب بدهم. قبل از آنکه مشکلی پیش بیاید، باید فقه مسیر صحیح مشکل را پیشبینی کند و موضوع را تحلیل کند، راهحل ارائه بدهد و بعد در مقام عمل اولین کسی که به این فقه عمل میکند، جناب فقیه باشد.
بیان فقه کفایت نمیکند، تصدی اجرای فقه را خود فقیه باید داشته باشد؛ چون او عالمتر است از دیگران به زوایای مباحث فقهی. مسئله پول هم از این مباحث است. تکلیف ماست که ما زندگی را برای کمالش به سمت تقدیر المعیشه بکشانیم.
آیاتی که تلاوت فرمودند، آیات تقدیر الهی است که «کل شیء عنده بمقدار یقدر اللیل و النهار» این اندازهگیریهای دقیق و با حساب، نظام عالم را تشکیل میدهد. نظام زندگی ما را هم باید اندازههای دقیق تشکیل بدهد.
ماهیت پول
ارزشگذاری
یکی از مقدارها و میزانها پول است. پول اندازهگیری قیمتها را میکند. در مکاسب، مبحث قیمت، یک مبحث بسیار گسترده است که اجناس با چه مقیاسی ارزگزاری، ارزشیابی و اندازهگیری میشوند و این مسئله، مسئله بسیار مهمی است که مقیاس اندازهگیری قیمتها، باید مقیاس کامل و دقیق و صحیح باشد. تخلف در این مقیاس، گاهی بهعنوان خسران میزان، گاهی طغیان در میزان، گاهی به بیان استقامت میزان و قسطاس مستقیم و گاهی به بیان توبیخ و «ویل اللمطففین، الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون و اذا کالوهم او وزنوا هم یخسرون»[4]. در مقیاس و مکیال، در وزن، در سنجهها تأکید قرآن این است که باید دقیق اندازهگیری شود.
تخلف در این، نظام معیشت را از آن اندازهگیری خارج میکند. تقدیر المعیشه از بین میرود و این یکی از پایههای مهم ابزاری است که در زندگی مورد نیاز مردم است به نام پول. اندازهگیری. تخلف در این اندازهگیری محاسبات را به هم میزند. لهذا ما بهعنوان یکی از مهمترین مسائلی که در نظام معیشت جامعه و فرد با آن نیاز داریم، اندازهگیری صحیح است. واحدهای اندازهگیری باید واحدهای مساوی باشند تا تعداد مشخص بشود. اگر چنانچه واحدهای اندازهگیری دچار اختلال بشوند، ما در ارائه گزارش و خبر از اندازه یک چیز، دچار آشفتگی میشویم. خبرمان، خبر صادق نیست و کاذب میشود و کذب رخ میدهد که یکی از 20 عنوان مشکلات بحث پول را ما این میدانیم. پولهای ما گزارش صحیحی از تورم نمیدهند و بهجای اینکه مردم واقعیت را درست تشخیص بدهند، خلاف باور میکنند. این تخلف در گزارش تورم باعث اضطراب جامعه میشود.
و این اضطراب جامعه خودش یکی از اهداف استعمارگران است که با اضطراب بتوانند مردم را به خرید بیشتر و مصرفگرایی بیشتر و چپاول بیشتر سوق بدهند. این اضطراب و این آشفتگی و این نگرانی اخلاق جامعه را فاسد میکند، زمینه رشد مباحث مهم اخلاقی را از بین میبرد، جامعه را از قناعت دور میکند، به حرص جامعه را نزدیک میکند؛ چون نگرانی ایجاد شد. حرص زیاد، خرید زیاد، احتکار، اسراف، مجموعه عظیمی از مفاسد اخلاقی را پشت سر این تخلف میدانیم. این یکی از مهمترین پایههای پولی ارزشگذاری است.
حفظ دارایی
دومین نقش پول عبارت است از چیزی که ارزش دارایی ما را حفظ کند. در مبادلاتی که کالا میدهیم و کالا میگیریم، پول آن واسطهای است که برای کالای تولید شده ما و کالای مطلوب و مصرف شده ما وساطت خوبی کند و ارزش دارایی ما را حفظ کند. اگر ابزار در این نقش خیانت کند، داراییها را از بین ببرد، طبیعتاً یک آشفتگی دیگری در نظام معیشت رخ میدهد. این آشفتگی عبارت است از آشفتگی در تشخیص نیازها، مبادلات انسان بر اساس فهم نیاز انسان است. چیزی را که نیاز دارد تهیه میکند، تلاش میکند دارایی به دست بیاورد تا با این داراییها نیازهایش را برطرف کند. اگر این نیازها کاذب شدند، نتیجه زحمت انسان هدر میرود.
اگر پول این استقامت و این ظرفیت حفظ دارایی را نداشت، طبیعتاً انسان دنبال آن نخواهد رفت؛ یعنی انسان کالای خودش را با یخ در محیط باز تابستان مبادله نمیکند؛ چون دارد میبیند ارزش داراییاش هدر میشود. با سطل و پیمانهای که سوراخ هست، این مایعی که خریده است، روغن و آب و شیر و… استفاده نمیکند، چون آب میشود، کم میشود؛ چون این تخلف در کیل است. مراقب این نکته هست.
اما اگر به حالت اضطرار رسید، مجبور است استفاده کند؛ اما فرار میکند. یعنی پولی که قرار بود این نقش را ایفا کند که دارایی انسان را حفظ کند، دارایی انسان را حفظ نمیکند؛ انسان برای مبادله از آن استفاده میکند؛ اما سریع به چیزی تبدیلش میکند که موقتاً بهتر آن دارایی را حفظ کند؛ ولو نیاز او نیست. اینجا این پدیده رخ میدهد که نیازهای غیرواقعی جای خودش را به نیازهای واقعی میدهد.
مثلاً بهعنوانمثال پدیده گرانشدن مسکن، بخش عمده آن به این بر میگردد که انسان دارایی خودش را تبدیل میکند به پول که آن پول نگهداشتنش ضرر هست. این را سریع تبدیل میکند به کالایی که بادوامتر است؛ آن کالای بادوامتر عبارت است از مسکن. حجم نیاز کاذب مسکن و زمین بالا میرود و این تقاضای کاذب، ارزش واقعی زمین را جابهجا میکند. کسانی که نیاز واقعی دارند، دچار آشفتگی میشوند. یکی از بحرانها، بحرانی است که این عنوان ایجاد کرده است، اختلال در وظیفه پول. وظیفه پول حفظ دارایی بود. انسان دارایی خودش را حفظ کند؛ چون اینطور نیست که کالایی که تولید کرده است، الزاماً همان را مصرف کند و کالایی که نیاز دارد مصرف کند، خودش تولید کند. نیازمند به مبادله هست. برای مبادله واسطهای باید باشد که حفظ دارایی کند. این اختلال ایجاد کرد. این اختلال طبیعتاً کالاهای مصرفی را که به مقدار نیاز تولید میشوند، تبدیل میکند به کالای سرمایهای و کالای سرمایهای و مصرفی دچار بحران میشود. این یک اختلالی میشود که برای جبران این، ما تکالیف بحرانی باید داشته باشیم. تکالیف در دوران بحران که کمکهایی بکنیم که این نیازها موقتاً یا به شکل محدود مثلاً برآورده شود و تأمین شود.
پس یکی از مشکلات اختلال در پول، اختلال در وظیفه حفظ ارزش و حفظ دارایی است. شد اختلال دوم. پول پس این دو خصوصیت را دارد: قیمتگذاری و حفظ دارایی.
ابزار مبادله
عنوان سوم، عنوان مبادله است. در عنوان مبادله آیا ما از وسیلهای استفاده میکنیم که سریع، راحت و با اطمینان این مبادله را انجام بدهد؟ طبیعتاً ابزاری استفاده میکنیم که اطمینانآور باشد و تخلف در آن کمتر باشد. پولهای رایج این خصوصیت را دارند. امضای دو مسئول کلان، رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد، یعنی نمایندهای از طرف جامعه پولی کشور و نمایندهای از طرف حکومت ضمانت میکنند صحت این پول را و مردم استفاده میکنند و مبادلات با آن انجام میشود.
درصورتیکه اختلالی در این مسیر به وجود بیاید، مردم استفاده نمیکنند و اطمینان نمیکنند. طبیعتاً اینجا عنوان بحثی ایجاد میشود که آیا این وظیفه پول، یعنی واسطه در مبادله را یک مرکز قدرتمندی باید تضمین کند که مردم به آن اطمینان داشته باشند؟ به عبارت دیگر آیا پول، حکومتی است یا غیرحکومتی است؟
تاریخچه پول
سیر تاریخی پول
بیاییم به تاریخچه پول. در تاریخ پول اینطور گزارش کردند که مردمان اولیه نیازمند به مبادله بودند؛ کالا به کالا مبادله میکردند؛ اما چون نیازشان برطرف نمیشد. چهبسا کسی که تخممرغ نیاز دارد و در مقابل گندم نیاز ندارد؛ اما مبادله اینطور باید انجام بشود و مشتری نیست. دنبال یک واسطه مطلوب گشتند که مطلوبیت جمعی داشته باشد. جمع این مطلوبیت را بپذیرد.
کمکم ابزارهایی ایجاد شد؛ مثلاً بحث میکنند که صدف آمد، نمک آمد، بهعنوان پولهایی که مقبولیت بیشتری دارند و بعد رسیدند به پول طلا و پول نقره. تاریخهایی از این مسئله بیان میکنند تا اینکه میرسیم به این واسطه پول. پول هم که خودش واسطه بود، یک واسطه دیگری پیدا کرد که آن عبارت بود از حواله پولها. صادرکنندگان حواله، صاحبان بانکها بودند. معمولاً کسانی بودند که پولها را جمع میکردند برای نزول و ربا و اینها گاهی بهجای تحویل خود پول که ربا بگیرند، بهجای این، حواله صادر میکردند. بعد دیدند این حوالهها همه برای پرداخت باز نمیگردند. یک ذخیرهای کافی است برای ادای بعضی از این حوالهها که میآید.
حوالههای درهم و دینار که میآید، بین خود مردم مبادله میشود. اصطلاحاً دین جابهجا میشود. تحویل میشود که یک مبحث گستردهای در فقه ما، بحث حواله است. یک طلبی را از کسی به کسی دیگر واگذار کنیم. دینی را حواله کنیم. نوشتهای برای این باشد، مهری داشته باشد که رسید حواله است. حالا الان ما اصطلاحاً به همان حواله میگوییم که اینها رسید حوالهکرد هست. گاهی در حواله هم مینویسند که حوالهکرد.
پس حواله عبارت است از آن انشای جابهجایی دین. روی یک کاغذی نوشته میشود. دیدند که یک مازادی همیشه در صندوق هست که بازگرفته نمیشود. اینها حدود 30 درصد سرمایههایی است که میآید. بعد کمتر شد، 25 درصد، 20 درصد که الان ذخیرهای که اعلام میشود و بانکها باید داشته باشند، 8 درصد است. این انگیزه شد که باتوجهبه اینکه همه اینها بر نمیگردند، حواله اضافه چاپ کنیم. این میشود پول بیپشتوانه. یعنی حواله اگر فرض کنید صدتاست، پول هشت تا باشد کفایت میکند. چون هنگام مراجعه، همین 8 درصد کفایت میکند. اینجا اختلالی در وظیفه سوم که واسطه در مبادله هست، رخ میدهد. اختلال در واسطه مبادله.
چرا؟ چون واسطه در مبادله در ابتدا کالایی بود که هم ثبات داشته باشد، ارزش دارایی را حفظ کند، هم کم نشود، ارزش دارایی را معین کند و اندازهگیری کند و هم تضمین کند. این تضمین از بین رفت. بانکداران ورشکست میشدند؛ بهخاطر حوالههایی که بیشتر از داراییشان ایجاد کرده بودند.
حرکت بانکها به سمت دولتها
در تاریخ پول میگویند کمکم بانکها به این نتیجه رسیدند که برای کمک به هم فایده ندارد که ما بانکهای ورشکسته را تأمین مالی کنیم و به اینها کمک کنیم. متصل بشویم به حکومتها. حکومتها هم به واسطه داراییشان و هم به واسطه قدرتشان تضمین کنند. اینجا نمایندهای از حکومت تضمین کند این حوالههایی که حالا اسمش را اسکناس گذاشتند. اسکناسها، حوالههای تضمین شده است. بعد هم گفتند این روش، روش خوبی است و دولت هم میتواند خلق پول بیپشتوانه کند.
این روند اینقدر ادامه پیدا کرد تا جایی که دنیا یا حکومت دلار به اینجا رسید که لازم نیست این پشتوانه را اعلام کنیم داریم. ما اعلام میکنیم که این کاغذهای دلاری که صادر کردیم، پشتوانهاش را نمیدهیم. نداریم که بدهیم. کسی دنبالش نیاید.
معروف به بیانیه نیکسون است 1971. از آنجا به بعد برای پشتوانه چه چیزی تعیین کنیم، معرکه آراء شد و نظریات جدید پول میشود.
اشکالات به تاریخچه
این تاریخچه دو سه تا اشکال دارد. یکی اینکه این تاریخچه در آن خبری از انبیا نیست. در این تاریخچه گفته نمیشود که اولین نفری که مبادلات انجام داد، چطور انجام داد و چه کسی بود؟ نمیشناسند. آدم اولیه را نمیشناسند. در دین ما، آدم اول، حضرت آدم پیغمبر خدای متعال هست و در روایات ما آمده است، اتفاقاً اشکال دوم این است که در این تاریخ سخنی از روایات نیست. گزارشهای دینی نیامده است. در گزارشهای دینی ما هست که لااقل بهعنوان تاریخ دینی پول باید مطرح بشود که آقا ما در پول، در نظام خلقت، پول داریم. خدای متعال، پول تعیین کرد. ذهب و فضه را بهعنوان پول تعیین کرد که در مبادلات استفاده بشود. در بعضی از نقلهای تاریخ، ضرب سکه توسط حضرت آدم داریم که حالا مقابلش هم هست که بعضیها ضرب سکه را به نمرود نسبت میدهند؛ اما این تنها نقل نیست و نقل دیگری هم هست.
به لحاظ کلامی هم خیلی بعید میدانیم که ما انسان را رها شده در عالم بدانیم که مبادلاتش نیازمند به یک ابزار طبیعی هست؛ اما آن ابزار به طور طبیعی توسط خدای متعال ارائه نشده باشد و توسط عدهای ارائه شده باشد که این عده دچار هیجانات نفسانی هستند و تخلفات میکنند و برای برخورد با این تخلفات، خدای متعال نظامات قضایی سنگین قرار داده است و ریشه مشکل را حل نکنند. این یک اشکال مهم است.
ابهام در مبدع پول
اشکال بعدی در تاریخ پول، اشکال سوم این است که در تاریخ پول ابداع پول جدید، مشخص نیست که از ناحیه چه کسی و با چه مرام و مذهبی شروع شده است. اگر در تاریخ پول ذکر بشود که این ابداع توسط مذهب یهودیان که ربا را بین خودشان حرام میدانند و بین دیگران لازم میدانند، باید ربا در بین غیریهودیان رواج پیدا کند تا دچار فساد بشوند و سلطه بر یهود پیدا نکنند. این تاریخ، مبدأ ندارد. پول جدید تاریخش کجاست؟ این مراحل متعدد بانکداری توسط چه کسانی دارد انجام میشود؟ چه مذهبی داشتند؟ بر چه اهدافی این بانکداری را به این شکل انجام دادند؟
بله، قطعاً بانکداری مصارف مطلوبی دارد؛ اما این مصارف مطلوب، مصرف اصلی بانک نیست. مصرف اصلی بانک، رباست. تأمین مالی پروژهها، تأدیه حقوق، وصول مطالبات، اینها همه وظایف بانک است؛ اما نه وظیفه اصلی بانک. هدف اصلی بانک ربا بوده است. حالا این ربا اغراض متفاوتی میتواند داشته باشد؛ اما ماهیت اصلیاش رباست.
نامعلومبودن پایان جریان بانکداری
اشکال چهارم در این تاریخ بر میگردد به اینکه منتهای کار چه خواهد شد؟ منتهای این جریان بانکداری آیا بانکداری با ذخیره صددرصد خواهد بود؟ یعنی میشود ما یک گزارش مدونی داشته باشیم از مجموعه اقتصادی در دنیا که بانکداریشان با ذخیره صددرصد است. پول بیپشتوانه در آنجا چاپ نمیشود. آیا یک چنین مداری وجود دارد یا آنچه ما تابهحال پیگیری کردیم، ندیدیم. یک مجموعه بزرگی در دنیا بیایند و پول با پشتوانه معین داشته باشند.
بدون اینکه بعد از خلق پول بخواهند پشتوانه برایش تعریف کنند. یک معضل بزرگی است. پس تاریخ پول که تقریباً مقدار زیادی در معرفی این موضوع فقهی نقش ایفا میکند، تاریخ مخدوشی است. ما یک تاریخ جدیدی برای پول باید تحقیق کنیم و بر آن اساس موضوع پول را بررسی کنیم. پولی که با این خصوصیات است، آیا موضوع سلطه کفار نیست؟ آیا موضوع تبعیت کفار نیست؟ آیا موضوع غش در پول وجود ندارد؟ آیا عنوان تدفیف، خسران میزان، عنوان تدلیس، عنوانهای فقهی که هر کدام از اینها نیازمند بررسی حکم آن، ادله و مناقشات و استثنائات و خصوصیات، هر کدام از اینها مبحث تحقیقات مستقلی است. اینها باید بررسی کنیم.
عناوین ثانویه مثل لاضرر و لا حرج، دایره شمول حکم حکومتی در اجرای این پول، محدوده اجرایش، هم نسبت به مقدار و هم به گستره اجرای جغرافیایی و هم نسبت به زمان تاریخی، عوامل تشکیلدهنده، عوامل محدودکننده، اینها همه مباحث فقه حکومتی خواهد بود. با این عنوان جدید اگر بخواهیم بررسی کنیم، میبینیم که عجب بحث مفصل و بزرگی شد. یعنی اینطور نیست که حالا یک خلاصهای از یک جایی بتوانیم تحقیق کنیم که پول این است و نظر حوزه برای پول هم این است. یک مقدار کاوش بیشتری میخواهد.
تحلیل مختار
ماهیت پول پیپشتوانه
پول با ماهیت رسید حواله، مباحث گسترده حواله را در کتاب حواله باید در پی داشته باشد. پول بیپشتوانه، این خودش موضوع جدیدی است. پولهای بیپشتوانه را چه کنیم؟ یعنی یک بحث اولی داریم که آیا پول بیپشتوانه جعلکردن و قراردادن صحیح است؟ آیا اغراضی که پول بیپشتوانه را مجاز میکند، صحیح است؟ اغراض اولی است؟ اغراض اضطراری است؟ اینها باید بررسی بشود.
نظریهای که میگوید پول مانند پیاز است. تولیدکننده پیاز حق دارد در ملک خودش تصرف کند، پیاز را بکارد، زیاد بشود و بعد بفروشد. ازدیاد پیاز ارزش پیازهای دیگر را کم میکند. بانکی هم که تولید پول میکند، ارزش بقیه پولها را کم میکند. همینطور که تولیدکننده پیاز مشمول قاعده لاضرر نیست، تولیدکننده پول هم مشمول قاعده لاضرر نیست یا نه، پول فرق میکند. پول تولید یک محصول نیست. بههرحال کسی که پیاز تولید کرده است، ثروت دارد، ولو ارزش ثروتش کم شود؛ بالاخره این پیاز که کم نمیشود.
اما وقتی حواله جعلی و بیپشتوانه، پول بیپشتوانه آفریده میشود و بیاعتبار میشود، چه بلافاصله وارد حسابهای جاری بشود و تأثیر تورمی ایجاد کند و چه در حساب بماند و وارد نشود، یا برود به حسابهای سپرده کنترل بشود، مدیریت بشود؛ اما واجد ارزش هست. این حوالهای که صادر شد، ارزشش چیست؟ فاقد ارزش نیست قطعاً. این واجدیت ارزش جایی نیست که خلق ارزش به پول کند. اعتبار صادرکننده، قدرت ندارد ارزش ایجاد کند. یا باید حوالهای از دارایی خودش باشد که پول با پشتوانه میشود یا اینکه ارزش بقیه داراییها را کم کند. یک تحلیل دقیقی را اینجا باید خدمت شما ارائه کنم.
بررسی صدق عنوان غصب در خلق نقدینگی
ما در باب بحث دین و ادای دین این مسئله را داریم که مدیون باید دین را، دین دائن و طلبکار را ادا کند. اگر دارایی او به ادای دین او نکشید، حکم به افلاس میشود و این آقای بیچاره از معاملات محروم میشود. معاملاتی که دارایی او را کم کند. اموالش احصاء میشود و تقسیم میشود این اموال به نسبت به مقدار طلبها. اصطلاحاً این آقا ورشکسته است. تبعاً طلبها ارزشش پایین میآید. اگر کسی مثلاً ده واحد حالا ما با دینار بحث کنیم، ده دینار طلب داشت و سهم دارایی نسبت به بدهی نصف بود، پس علیالقاعده به ایشان 5 دینار میرسد، این خاصیتی که پول بیپشتوانه ایجاد میکند، این نکته است که پول بیپشتوانه وقتی آمد، دارایی بقیه پولها را بر میدارد. این عملیات چون بدون رضایت صاحبان دارایی قبلی هست، تصرف در مال آنهاست. اگر عنوان غصب را به لحاظ فقهی، منحصر در تصرف فیزیکی دانستیم، طبیعتاً عنوان غصب در اینجا صادق نیست؛ اما اگر عنوان غصب را عنوان عرفی دانستیم، صاحب جواهر میگوید غصب عنوان عرفی است. هر جا عرف تصرف در مال غیر حساب کرد، کارت میکشد و دو تا دکمه، چند تا دکمه در این پوز میزند و حساب طرف را در حساب خودش خالی میکند. این تصرف حتی در سرور بانک هم نکرد. تنها تصرفش در دکمههای پز بوده است. تصرف فیزیکیاش همین است؛ اما اعتبار جابهجا شد.
عرف این را تصرف میداند و میگوید آقا چرا دزدی کردی؟ چرا سرقت کردی؟ همین عملیات سر خلق پول بیپشتوانه اگر قابل تصدیق باشد. پس این بحث یک مقدار استمزاج عرفی میطلبد. از عرف سؤال کنیم آیا شما این مسئله را قبول دارید؟ این خودش کار فقهی است. کار فقهی است که آیا این موضوعی که حکم بر آن بار میشود، موضوع اینجا مصداق عرفی پیدا میکند یا نمیکند، این از مواردی است که نیازمند به کمک فقیه است. اصطلاحاً موضوع، مستنبطه میشود تا چه دایرهای را فهم عرف شما دخیل میدانید؟ تعیین دایره فهم عرف، موضوع مستنبطه میشود. آیا موضوع غصب بر این عملیات خلق پول بیپشتوانه صادق است یا نه.
اگر صادق شد، پول خلق شده بیپشتوانه عنوان مغصوب پیدا میکند. خب این تحلیل خیلی فرق کرد با تحلیل پیاز.
کمااینکه با تحلیل دیگری که پول را مانند تمبر میدانند. میگویند پول، کاغذ اعتباردار ارزشدار است. ما آن را میدانیم. این هم متفاوت است.
تحلیل مختار از ماهیت پول
یا اینکه تحلیل مختار که عبارت از این است که پولها، تعهدهای تخلف شدهاند. ما تاریخ پول را نگاه کردیم، دیدیم این حواله سکه است. این پولهای بیپشتوانه هی آفریده شد، تعهدهای بیپشتوانه آفریده شده است. این تحلیل چهارمی برای پول است. این تعهدهای آفریده شده، تعهد را باطل نمیکند، ادعای اینکه آقا صاحبی
کسی که این تعهدها را عهد کرده است، بانک است، دولت است، حالا چاره ندارد، چه کار کند؟ شما باید از بدیهیتان بگذرید دیگر. ورشکسته شده. ادعای ورشکستگی نیازمند به اثبات است و ما تاریخ بانک را که نگاه میکنیم، چیزی به اسم ورشکستگی واقعی نمیبینیم. چرا؟ بهخاطر اینکه پولهایی که خلق شده و اعتبار شده، مصرف عینی پیدا کرده، اعیانی به آن خریده شده و این بدهی، بدهی غیرقابلوصولی نیست، ولو سخت باشد. لااقل اگر از ناحیه رئیس بانک، این مخدوش باشد، یعنی بدهی غیرقابلوصول تشخیص داده شود، از صاحب امضای دوم که دولت هست، بهسختی میشود پذیرفت که این بدهی غیرقابلوصول باشد؛ مگر جمع بدهی را نسبت به کل دارایی محاسبه کنیم. جمع بدهی بیشتر باشد. مثلاً اعلان شود که فلان کشور میزان بدهیاش، 200 برابر، 300 برابر کل داراییاش است. اینجا بله مقبول است؛ اما منوط به اینکه کسانی که این دارایی را جای دیگر بردند، اموال دیگر داشته باشند یا نداشته باشند.
با این تحلیل موضوع مسئله که ما پول را تعهد تخلف شده بدانیم، پس بنابراین پولها حوالههای سکه هستند و این مطالبه سکه باقی است؛ ولو طرف زور دارد، قدرت دارد و مطالبه را نمیدهد. ما عرض کردیم که تاریخ ریال را که بررسی میکنیم، تعهد صد دینار است. بیش از صدسال پیش. تعهد یکصدم گرم طلا است، برای 1351 و در پیارسال به نظرم این تعهد کلاً حذف شد. این تعهد از قانون پولی جدید حذف شد. پول یک مفهوم جدیدی شده است. این قرار است مفهوم جدید، آیا تعهدهای سابق و مالکان ذمه سابق را مجبور میکند که اینها دست از طلبشان بردارند؟ یک معضل فقهی و حقوقی است. یعنی ما در بحث حقوقی طبیعتاً علاوه بر پیگیری فتوای مقام معظم رهبری که جبران کاهش ارزش پول به لحاظ تورم است، هم در دیون شخصی مثل مهریه و… و هم در دیون عمومی مانند بدهی بانکها، این را باید مطالبه جدی حقوقی داشته باشیم و ادله حقوقی برای ادای دین، این را مخدوش کنیم.
مثلاً اگر قانونی میگوید بانک به میزان عددی که پول گرفته است، به همان میزان ادا کند، ادای دین صورت گرفته است، اطلاق این محل مناقشه باشد که در دو فرض این را فرض میکنید: فرض تورم و فرض عدم تورم.
در فرض عدم تورم قانون صحیح است؛ اما در فرض تورم، نصوصیتی ندارد و به اطلاق اخذ میشود. طبق قانون ادای دین شده است، چه تورم باشد و چه نباشد. یک قانون بالادستی، قانون لاضرر اینجا باید حاکم باشد که در فرض تورم نه، اینجا نباید این کار را بکنید.
آقای دکتر اخلاقی یک قولی به ما دادند که در مجلس پیگیر این مسئله باشند.
نظام حواله
اما برگردیم به نظامی که ما در پول اعتقاد داریم، نظام حواله. در نظام حواله این بدهی باید میزان معینی داشته باشد. چرا؟ چون دین تا متعین نباشد، تا متعین واقعی نباشد، مبادلات، مبادلات ناصحیح است. مثلاً جنسی که میخریم، مقدار ثمن یا مقدار مثمن معلوم نباشد، معلومیت واقعی لااقل، این معامله باطل است. در اجاره، مقدار اجاره و مقدار عمل یا مقدار منفعت، اگر معلوم نباشد، اجاره باطل است و امثال اینها.
طبیعتاً این حوالههای دیونی که عنوان پول به خودش گرفته است، باید میزانش معلوم باشد و ثبات داشته باشد. هم به لحاظ تاریخی عرض کردیم درهم و دینار این خصوصیت را دارد و هم به لحاظ احکام شرعی ما یا تأسیسا که ادعایمان است یا لااقل امضائا، ما پول شرعی داریم و در فرض اینکه شک کنیم ماهیت عوض شده است، بالاخره پولها جایگزین شده است، ولو به زور. قانون 1308 آمده است به زور این تغییر را ایجاد کرده است و ماهیتا تغییر پیدا کرده است، تا احراز تغییر نکرده باشیم، یعنی موضوع مطالبه ما در طلب دینمان بهعنوان یک حکم شرعی، موضوع احراز تغییر نداشته باشد، طبیعتاً طلب ما به استصحاب همان طلب سابق خواهد بود.
هم استصحاب در ناحیه موضوع که یعنی دین ما همان دین سابق است، هم استصحاب در ناحیه حکم، یعنی حکم وجوب ادا باقی است. این نسبت به مسئله پول که ماهیت پول را چه میدانیم.
پاسخ به اشکالات و سؤالات
ناهماهنگی این نظام با عصر فعلی
یک اشکال دیگر مربوط میشود به اینکه این نظام، اولاً یک نظام قدیمی است و دنیا تغییر کرده است. شما با نظام قدیمی نمیتوانید دنیا را تغییر بدهید و نمیتوانید اصلاً حرکت کنید. زندگی نمیتوانید بکنید. نظریه پولطلا نظریه منسوخ شده است. جوابش این است که ناسخ این نظریه را شما به ما معرفی کنید، خداست یا مردم؟ اگر جبر تاریخی است مثل حرفهایی که کمونیستها میگفتند، جبر تاریخی است. بله جبر تاریخی است و خدا این کار را کرده است.
اگر مردم این کار را کردند، این قوانین را مردم درست کردند، مردم هم میتوانند قوانین را تغییر بدهند. آن مردم منحصراً غربیها نیستند، شرقیها هم میتوانند مردم باشند. منحصراً یهودیها نیستند، مسلمانها هم میتوانند این نظام را عوض کنند. این مسئله مهم.
ناتوانی در اعمال
گاهی میگویند شما در این جمعیت جهانی قدرتی ندارید که تغییر بدهید.
جوابش این است که قدرت، منوط به استفاده از قدرت است. کسی که قدرت داشته باشد و استفاده نکند، انگار قدرت ندارد. جمعیت مسلمانان، قدرت مبادلاتی که میتوانند داشته باشند، استقلالطلبی آنها و عزتطلبی آنها و بعد استفاده از ظرفیتهای اسلامی یک قدرت بسیار عظیمی به مسلمانها میدهد. این ظرفیت هست. استفاده کنیم. پس میشود تغییر داد.
ثانیاً این تغییر لازم نیست انفجاری صورت بگیرد. گامبهگام صورت میگیرد. گوشهکنار عالم به این سمت دارند میروند. حتی غربیها دنبال این پول هستند و آن را اساساً آنها اسم میگذارند به اسم پول خدا. یعنی آنها هم معتقدند که این ظرفیت هست و کارهایی را کردند، در شرق دور هم کارهایی دارد انجام میشود، روی زمینه دارند فعالیت میکنند. پس این مسئله، مسئله بستهای نیست برای اینکه تغییر نمیشود داد. چرا باید تغییر داد؛ اما گامبهگام حرکت کرد.
محدودشدن قدرت حکومت
اشکال بعدی این است که شما برای تغییر پول، قدرت حکومتها را محدود میکنید و حکمرانی نیازمند این قدرت هست. با پول و با خلق پول میتوانید قدرت داشته باشید. روزانه هشت همت، یعنی هشت هزار میلیارد تومان خلق پول دارید. این قدرت اگر گرفته شود، حکمرانی چطور میتواند معامله کند؟
ثالثاً این قدرت میرود سمت تولید. بدون خلق پول شما تولید ندارید و بدون تولید کلان، شما قدرت مدیریت جهانیتان، مبادلات جهانیتان را از دست میدهید، ضعیف میشوید و زیر سلطه خواهید ماند. شما نیازمند قدرت هستید؛ این قدرت حاصل از تولید است و تولید هم حاصل از خلق پول است. با تبدیل پول از ریال به طلا قدرت خلق پول را از بین میبرید.
عرض ما این است که اولاً خلق پول بهعنوان خلق بدهی همیشه بوده و همیشه هم خواهد بود، عیبی ندارد که شما طبق یک قراردادی یا بدون قرارداد و ابتدابهساکن، ایجاد بدهی کنید. حالا معمولاً در وعده، وعده ابتدایی ادای دین را واجب نمیدانند؛ بعضی از فقها هم میگویند شما میتوانید از ابتدا عقد ضمان ببندید، ضمان نه به معنای ضامن دین دیگری شدن، عقد ضمان یعنی ایجاد دین. میشود این کار را کرد. فقهایی هم که میگویند حتماً باید طبق یک معاملهای باشد. مثلاً ثمن یک جنسی باشد در بیع. مالی در ازای یک اجارهای صورت بگیرد. شرط ضمن یک عقدی صورت بگیرد تا ایجاد دین بشود. این دینها که به عقد ایجاد میشود یا دینهایی که به اسباب دیگری ایجاد میشود، مثل خسارت زدنها، یا تسبیب، اتلاف و عوامل متعددی که برای دین بیان شده است.
پس خلق بدهی اشکال ندارد. خلق بدهیی اشکال دارد که انسان تصرف در مال غیر بدون اجازه بکند، صدمه میزند مثلاً. اتلاف مال غیر میکند یا اینکه قدرت بر تسلیم آن نخواهد داشت. شما میتوانید جنسی بخرید و وعده بدهید ادای دین را اگر قدرت بر تسلیم داشتید. اما اگر قدرت بر تسلیم نداشتید، نه معامله شما باطل است و ایجاد دین نمیشود. پس خلق بدهی فینفسه اشکالی ندارد. خلق بدهی اشکال دارد که این بدهی را نمیشود شما پرداخت کنید و بعد مسئله ورشکستگی و تنزل ارزش این حوالهها و پولها رخ میدهد. اینجا مشکل است.
مسئله بعدی این است که اگر دولتها بفهمند که خلق بدهی میکنند و این خلق بدهی کاهش ارزش دارایی مردم است و بدون اجازه مردم است و عنوان غصب بر آن صادق است، لااقل عنوان اضرار بر آن صادق است، نباید انجام بدهند. هزینههای ضروری را با مالیاتها بگیرند. مالیات پنهان فینفسه اشکال دارد؛ هم از لحاظ تدلیس و هم از لحاظ نفس اضرار. مالیات باید شفاف باشد، علنی باشد، محاسبه شده باشد. مالیات پنهان بیحساب است و مشخص نیست چه مقدار برداشته میشود. این هم نسبت به مقدار بدهیهایی که ملاحظه میفرمایید این تخلف دارد صورت میگیرد.
سودمندبودن محدودیت
پس حکومتها اگر دستشان نسبت به این تخلف بسته بشود، به نفع حکومتهاست. حالا یک شاهد مثالی عرض کنم. مثلاً اعلان شده بود که کسری بودجه پارسال، اول پارسال اعلام کردند، حدود سیصد همت است؛ حالا بیشتر هم شد. این سیصد همت را ما نسبت زدیم به مقدار نقدینگی اضافه شده، یعنی خلق پول بیپشتوانه که دو هزار همت بود. حدود یکهفتم میشود؛ سیصد نسبت به دو هزار. یکهفتم، میشود سهم دولت از خلق نقدینگی؛ اما شش برابر آن از ناحیه دولت خارج است و چون این را دولت برای مصرف خلق میکند، فاصله دارد. عملاً مثل ماها که میزانی که یارانه میگیریم مثلاً 300 تومان تا هنگام مصرف گاهی دچار تورم میشویم، گاهی دچار تورم میشویم؛ به نحوی که احساس میکنیم گاهی دو برابر یا سه برابر از مبلغی که به ما دادند، بهعنوان تورم برداشتند.
شما همین دو هزار همت را سرانه کنید، نفری مثلاً روزانه هشت هزار میلیارد تومان، هشت همت، نفری به هشتاد میلیون تقسیم کنید، حدود صدهزار تومان میشود، ماهانه سه میلیون تومان. سه میلیون تومان ما به واسطه خلق پول بهعنوان گرانی از دارایی ما برداشته میشود. سیصد تومان بهعنوان نیاز حکومت، یارانه به ما داده میشود که جبران بشود؛ ولی سیصد تومان نسبت به سه میلیون تومان، یکدهم است. خیلی…
همین مسئله را شما میتوانید در ناحیه دولت محاسبه کنید که دولت به گمان بنده از خلق پول متضرر است. پس این عنوان که حکومتها نیازمند به خلق پول هستند و نظریه پولطلا مخالف این جریان است، به نظر ما موضوعیتی ندارد.
تعامل با جهان
اشکال بعدی که در این مسئله وارد میشود این است که در نظام جهانی شما قدرت فعالیت ندارید. وقتی نظام جهانی بر اساس پولهای اعتباری و مبادلات با کدهای سوئیفت و امثال اینها دارد صورت میگیرد، نظریه پولطلا اصلاً امکان اجرایی ندارد. جواب این است که اولاً سوئیفت که همین اخیراً نهاد چینی جایگزین برایش پیدا شد با زمان کمتر و هزینه کمتر. انحصاری نیست. ثانیاً مبادلات الزاماً مبادلات کنترل شده منحصر و انحصاری نیست. میشود مبادلات غیرانحصاری انجام داد. میشود این کار را کرد. چنانچه با مبادلات بنزین به ونزوئلا پنج کشتی را با طلا انجام دادیم آن هم در اوج تحریمها و تهدیدها. امکانپذیر هست. یا مبادلات قیر ما به مصر با مبادلات طلا انجام میشد که اخیراً با یک بخشنامهای ممنوع کردند. این کار قابلیت دارد و عرض کردیم نظام پولطلا نظام انفجاری نیست و گامبهگام هست.
ابزار نظام پولطلا
مسئله بعدی هم شاید برگردد به اینکه با چه عنوانی شما میخواهید نظام پولطلا را اجرایی کنید؟ با چه ابزاری؟ دومرتبه ما کیسههای زر داشته باشیم و زحمت نقلوانتقالات را داشته باشیم یا نه با فرغون ببریم و شترها و… با اینها چه کار میخواهید بکنید؟ زمان ائمه علیهمالسلام هم که همهاش فیزیکی نبود. ما نظام سکوک را داریم. همین عنوانی است که یکی از وجوه مبادلات اسلامی سکوک هست.
سکوک همین چکهاست. عنوان دیگری که در روایات داریم، سفته است. سفاتج. اصول کافی را نگاه کنید، اصول کافی مال 1200 سال پیش است. این نظام حواله بود. حوالههای قدیم، حوالههای یک صیرفی با یک صیرفی دیگر با مهر و امضای خاص بود، حوالههای الان حوالههای الکترونیک است با امضاهای بسیار سخت و رمزنویسی بسیار سنگین و توکن شده دارد انجام میشود. مشکل ما این است که این حوالهها متعلقی ندارند جز اعتبار. اعتبار هم که سهل المئونه است. شما میتوانید اعتبار کنید؛ مثلاً تتر را دوبرابر، میتوانید اعتبار کنید نصف. قابل اعتبار است و مکانیزمهای متعددی دارد برای بالا پایین کردن. طبیعتاً یک سؤال دیگری اینجا مطرح میشود که اگر شما آمدید طلا و نقره را با حوالهها جابهجا کردید، دوباره بر میگردیم سر خط اول و تاریخ تکرار میشود.
صاحبان این حواله دوباره میشوند همان خاندان مدیچی و روچیلد و… باز شروع میکنند حواله زیاد صادر میکنند و نمیتوانند پاس کنند و میگویند ما زدیم زیر میز و دوباره بیایید همین دلارها را جایگزین کنید و همین میشود.
جواب این است که نباید میشد. اینکه شد چون آنها زور داشتند. اگر یک مالی را از ما دزدیدند، بعد ما میگوییم این خانه امن نیست، قفل نزنیم. هر چه قفل بزنیم، دزد آن را میکشند. این کار را نمیکنیم. تا جایی که ممکن است، مقابله میکنیم. این نظام پولطلا ادعا ندارد که دزدی از بین میرود. نظام پولطلا ادعا ندارد که تقلب در سکه از بین میرود. نظام پولطلا ادعا ندارد تمام مشکلات اقتصادی را حل میکند. نظام پولطلا ادعا ندارد که در این نظام اینهمه مشکلات تورمی نخواهیم داشت. ما میخواهیم برای حل مسئله این بعدی که تصور ماست، الان حجم زیادی دارد، کم بشود. این بعد، بعد مهمی است و به نظر ما این صورت انجام میشود و به طور اختصار عرض کنم، برای اجراییکردن دو مرحله داریم:
یک مرحله، مرحله حکومتی است که تغییر کلمه را در قانون تقاضا داشتیم و داریم و اجازههای قانونی این مسئله که تا حدی این اجازهها داده شد؛ مثلاً بحث سکه مبادله بشود، اجازه داده شد، ذخیره طلا بشود، اجازه داده شد، مبادلات با طلا و هنوز بخش سومی که قیمتگذاری با طلا باشد، مشغول اجراییشدن است.
اقناع فکری مخالفین
نکته بعدی قانعکردن کسانی است که خلق پول میکنند، به مضرات خلق پول اینها را آشنا کنیم، مردم را مطالبهگر کنیم. این مسیر حکومتی است. یک مسیر مردمی هم داریم که موفقتر خواهیم بود. آن این است که مردم آهستهآهسته نقشهای پولیشان را جایگزین کنند. مثلاً قرضالحسنههای خانوادگی را آغاز کار میدانیم. قرضالحسنههای خانوادگی میتواند تبدیل بشود به قرض طلا. باتوجهبه مسئلهای که در قرض، قبض لازم است، قبض طلا بهعنوان واسطه یا مستقیم صورت بگیرد.
مسئله بعدی حقوق طلاست که ما از عزیزان تقاضا کردیم که تقاضا کنند شهریهشان واریز کنند به حسابهای طلایی؛ چون پول در هر روزی یک هزارمش کم میشود. شما ده سال که حساب کنید، میبینید کلی از پولتان کم شد؛ اما چون کمکم است، دیده نمیشود. مسئله بعدی، مسئله رهن طلاست برای اجارهخانه. مسئله بعدی، مسئله قیمتگذاری است و نرمافزارها هم که زیاد شده است و با دقت زیادی که باید هر کسی نسبت به مال خودش داشته باشد، چه طلا باشد که در جیبش را نگاه کند سوراخ نباشد، نرمافزار ببیند، نرمافزار هم سوراخ هست و مراقبت دائم داشته باشد. بیگدار به آب نزند. این 5 مرحله را برای اجراییکردن انجام دادیم.
انشالله خدای متعال، ما که از این دنیا رفتیم مخاطب این آیه نباشیم «ان الذین توفاهم الملائکه ظالم انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنا مستضعفین فی الارض» عرض میکنیم به محضر ملائکه که خدایا، ما تحت ظلم بودیم، چه کار کنیم؟ مجبور بودیم! «قالوا الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فیها» باز بود، بسته نبود. یک مقدار زحمت داشت که از خانه و کاشانهتان حرکت کنید و مهاجرت کنید. انشالله مهاجرت به سرزمین پولطلا ما تورم و عامل آن مفاسدی که عرض کردم را کم کند. عذرخواهی میکنم. صلواتی ختم کنید.
سؤالات
مجری: با تشکر از بیانات استاد محترم که نظریه را کامل و جامع شرح و بسط دادند. هر کدام از دوستان سؤالی دارند مطرح کنند؛ میکروفونشان را روشن کنند که دوستان مجازی متوجه بشوند.
طلبه: پشتوانه اصلی باید طلا باشد؟
استاد: پس سؤال این شد که منحصراً باید پشتوانه طلا باشد یا میتواند کالای تولیدی باشد و وقتی کالای تولیدی شد، چه اصراری دارید به نظام پولطلا.
عرضم این است که اگر ما نگاه کنیم به صحنه اجتماع، الان ارزش پول را به واسطه تولید کمتر میبینیم یا بیشتر میبینیم؟ پس قطعاً این اتفاق نیفتاده است. باید بیفتد؛ ولی نیفتاده است. چرا نیفتاده است؟ ادعای ما این است که ما انگیزه برای اتفاق افتادن این نیست. چون وقتی شما یک پولی دادید به طرف، هم میتواند تولید کند، هم میتواند تولید نکند و شما نمیتوانید مدیریتش کنید.
یعنی نظام تولیدی شما، دولتی هم که باشد، رانت دارد. دقت میکنید؟ دست آدمهای معصوم که نمیدهیم. رانت دارد. تازه، دولتی باشد. خصوصی که هیچ. آن نگاه میکند ببیند که کدام یکی فایدهاش بیشتر است. پس بنابراین هر چه هم کنترل داشته باشید، چون انگیزه صد در صدی برای تولید نیست، پول شما بیپشتوانه خواهد شد. یعنی درصد تولیدتان برای پشتوانه، به صد نمیرسد. اینطور نیست که صددرصد شمابه تولید منجر شود؛ پس پول بیپشتوانه خواهید داشت، چنانچه که دارید.
اما اگر پشتوانه معین شد، دیگر معین شده است. شما بهعنوان مطالبه دقیق سراغش میروید. 5 گرم طلایم را باید بدهید. همینطور که الان شما یک چک 5 تومانی دارید، اگر 4 تومان به شما بدهد، یک تومانش را بالاخره باید بگیرید.
اما اگر سرتان کلاه رفت، این 5 تومان غیر از آن 5 تومان شد، دیگر نمیتوانید احقاق حق کنید. نظام پولطلا این خصوصیت را دارد که میگوید در نظامهای موجود امکان تقلب بیشتر از نظام پولطلا است.
طلبه: [صدا واضح نیست].
استاد: زمان بانک دولتی هم داشتیم. بانک خصوصی که سال 85 است. بانک دولتی منحصره، از سال 58 تا 85 ما بانک دولتی داشتیم و خلق پول هم داشتیم، خلق پول بیپشتوانه داشتیم. نه، این ادعاست که به نظر ما اجرا شدنی نیست.
طلبه: بسمالله الرحمن الرحیم. فرمودید که طلا محدودیت دارد و بهجای اینکه ما نظریه پولطلا را بهصورت کامل اجرا بکنیم، خلق بدهی را به جایش جایگزین کنیم.
استاد: خلق بدهی طلا، نظام پولطلاست.
طلبه: خب خلق بدهی طلا تا جایی ممکن است که قابلپرداخت باشد؛ اما ما نقدینگی که الان داریم، پولی که در کشور در جریان است، هر چهقدر هم ما بتوانیم زور بزنیم، آن خلق بدهی که انجام میدهیم، خیلی بیش از توانایی ما نسبت به پرداخت است.
استاد: چون میتوانیم. چون میتوانیم، انجام میدهیم دیگر. ببینید الان ما دو هزار همت خلق پول کردیم، چون میتوانیم. شما این دو هزار همت را خلق طلا کنید، یعنی بدهی طلا خلق کنید. طرف بیچاره میشود. بهخاطر همینالان هم یکی از مشکلات همین طرح ما برای قرضالحسنه طلایی میگوید که اینطرف که ماه اول، پول را گرفت، اگر بخواهد طلا پس بدهد که به ضررش است. چرا؟ چون در این قرضالحسنههای خانگی، نفر اول سود میکند از هیچ. از پول دیگران دارد سود میکند؛ درحالیکه هیچ تولیدی نکرده است.
یکی از مشکلات ماست. اگر همین مشکل را برای بانکها ایجاد کنید، طبعاً قدرت خلق پول بیپشتوانه از آنها گرفته میشود. چرا؟ چون باید بابتش طلا بدهد. یکبار یا دوبار یا سه بار تخلف کند، بازهم بهعنوان ورشکسته محاکمه میشود؛ اما شما الان با این پولها محاکمه معنا ندارد؛ چون ادای دین میکند.
طلبه: باز هم که تولید ضربه میخورد. شما میگویید دیگر خلق بدهی نباید باشد…
استاد: تولید با پول غصبی ضربه میخورد؛ اما تولید با پول حقیقی در طول تاریخ انجام میشده است و انجام خواهد شد. این ادعای ماست.
چند مسئله
طلبه: سلامعلیکم. خیلی تشکر میکنم از بحثی که مطرح فرمودید. نظریه خیلی درستوحسابی است؛ اما آن بحثی که ما داریم این است که: ببینید مردم یا کارمند و حقوقبگیر هستند یا وابسته به کارمندهاست؛ یعنی اگر طرف کارمند نباشد، وابسته به کارمندهاست. پس مسئله در سطح حاکمیتی باید حل بشود. در سطح حاکمیتی مشکلی که هست، این است که تنفس دولت از چه راهی است؟ از چه راهی دارد نفس میکشد؟ از راه همین خلق پول دارد نفس میکشد. به چه صورت؟
به این صورت که دولت دارد با صادرات نفتی و… دلار در میآورد و به ریال دارد خرج میکند؛ فلذا موقعی که بدهیهایش ناترازی میخورد با پایین آوردن قیمت ریال، با یک هزینه کمتر دلاری، بدهیهای ریالیاش را صاف میکند و از همین راه دارد نفس میکشد؛ والا بخواهیم روی کاغذ بیاوریم و ترازنامه اقتصادی بنویسیم، شاید دولت ما اصلاً ورشکسته باشد، اگر بخواهیم با مبنای طلایی بنویسیم یا هر مبنای درستوحسابی که ریال نباشد.
بهخاطر همین، ما الان مشکلی که داریم، در مواجهه با دولت است. دولت دارد از این راه زندگی میکند.
مسئله دوم مسئله بانکها و سرمایهدارها هستند که آنها هم صاحبان قدرتی هستند و شاید تعارض منافعی پیش بیاید.
ما نمیگوییم دولت کافر است و… بحث این نیست. بحث این است که این مجبور شده است تا به این نقطه رسیده است و یکی از مسائلش هم همین تحریمهاست. وقتی دولت در درآمد کسبکردن و آوردن پول و… با تحریم به مشکل میخورد، مجبور میشود آن موقعی که نمیتواند نفت بفروشد، با مسئله تورم مملکت را اداره کند؛ وگرنه مملکت میپاشد. چطور بدهیهایش را بدهد؟ نصف مردم که کارمند هستند، همه بهقولمعروف طلبکار دولت میشوند.
استاد: اجازه بدهید این را آقای دکتر علینقی جواب بدهند که تخصصیتر است.
پاسخ
دکتر: شما جواب دادید که تنفس دولت است. دولتها از این راه کسری بودجهشان را جبران میکنند؛ ولی یک مرحله جلوتر برویم ببینیم دولت چه کار میکند؟ وقتی تورم ایجاد میشود، دولت بهعنوان یک مصرفکننده بزرگ، شما خودتان وقتی تورم ایجاد میشود، چه میشود؟ قدرت خریدتان کم میشود و مصرفتان بیشتر میشود، قدرت خریدتان بیشتر میشود و کسری بودجه میآورد.
دولت هم همین است. امروز اگر من کسری بودجه آوردم و پول خلق کردم، فردا هزینههایم به ریال بیشتر از این خواهد بود و کسری بودجه بیشتری خواهم داشت، پس متضرر اصلی خواهم بود. اگر این کار را بکند، عملاً بیشتر به خودش ضربه زده است. همانطور که فرمودند، ام ضربدر وی داریم، پولی که دولت بهعنوان کسری بودجه خلق میکند، ضرب در یک رقمی میشود که در ایران هفت یا هشت شده است و در کشورهای دیگر حدود 3 یا 4 است. هفت یا هشت برابر تورم ایجاد میکند؛ یعنی دولت یکهفتم اینجا کسری بودجه میآورد و پول چاپ میکند و مشکلش را جبران میکند؛ اما 8 برابر خودش و مردم متضرر میشوند؛ پس بهتر است که الان جلویش را بگیرد.
ضمن اینکه فرمودند شاخص محاسبه به هم میخورد، دچار اشتباه محاسباتی میشویم. اگر دولت امروز بفهمد که یکسوم بودجهاش، کسری بودجه است و قدرتی ندارد، یک فکری برایش میکند. اگر با خلق پول جبران کرد، دچار آن اشتباه محاسباتی میشود و هفت یا هشت برابر مشکل پیدا میکند.
راه دولت این است: منابعش را از جای دیگر تأمین کند. مهمترین منبع دولت در همه کشورها مالیات است. حالا خیلی از دوستان فقها مالیات را قبول ندارند؛ ولی بهعنوان ابزار ضروری فعلی مستقیم مالیات بگیرد.
ما در یکی از گروهها بحث بود که دولت این کسری بودجه را چه کار کند؟ من خیلی واضح و مستقیم گفتم که از راه دیگری دزدی کند. اگر قرار است با خلق پول اینطور دزدی بشود، بیاید مستقیم از مردم بگیرد، حداقل 8 برابر نمیشود. این بحث دولت.
بحث دوم، بحث بانکها بود. بحث اصلی این است. روسیه، اخیراً خبرش را نمیدانم دیدید یا نه، سیصد تا بانکش را منحل کرد. با منحلکردن سیصد تا بانک الان یکی از بزرگترین جنگهای دنیا در اوکراین با روسیه است و قدرت پولش به هم نخورده است.
یعنی ما قرار نیست که اوضاعواحوال مملکت را دست یک عده بانکدار بدهیم که همه مردم ضرر کنند، انقلابمان به خطر بیفتد و اسلاممان به خطر بیفتد، آقا ما با این بانکدارها نمیتوانیم برخورد کنیم. راهش این است که برخورد کنیم.
الان دوستان هستند که دنبال انحلال بانک آینده هستند؛ بهعنوان یکی از بزرگترین کسانی که خلق پول کردند و عامل تورم هستند.
یک فرایند حلقوی که هر روز بزرگتر میشود، مثل گردباد که از یک نقطه شروع میشود و هی گسترده میشود. اصل اینکه این چیز را دنبال هستیم، پولطلا یا نقدین، ما طرفدار نقدین هستیم، طلا و نقره، اصل بحث این است که جلوی این را بگیریم. ببینید یک سیلی دارد میآید و یک طوفانی میخواهد بشود، دستتان هم هست که بگیرید. ما الان میگوییم آقای دولت ما کمکت میکنیم با این نظریه جلوی این طوفانی که قرار است بیاید، بگیری.
عرض کردم ضرر امروز را از مالیات تأمین کن. مردم اولش ممکن است فشار رویشان بیایند و اعتراض کنند؛ اما وقتی ببینند آن تورم کمتر میشود، راضیتر خواهند بود.
طلبه: بسمالله الرحمن الرحیم. سؤالی که بنده دارم این است که نظریه پولطلا بیشتر به درد به قول آقا بخش حاکمیتی میخورد؛ یعنی حاکمیت باید بیاید قانون بریزد و مشکل را حل کند. ما مردم الان یکی از روشهایی که مردم خودش دنبالش رفتند، استفاده از همین نرمافزارهای خرید طلاهای آب شده و… هست، خود مردم دارند به این سمت میروند که متوجه میشوند که پولشان دارد نابود میشود، خودشان طلای آب شده میخرند که ارزش پولشان حفظ شود.
ازیکطرف دیگر، حضرت آقا در پیام نوروزی گفتند که مردم در بخشهای تولیدی سرمایهگذاری کنند؛ یعنی پولشان را در طلا و… سرمایهگذاری نکنند، واژه طلا و ارز را گفتند. حالا ما مردم ماندیم بین این دو حالت که آیا به دستور رهبر عمل کنیم؟ ما که خیلی بلد نیستیم پولمان را در بخش تولیدی ببریم و…
استاد: یک توضیحی را دررابطهبا فرمایش آقا عرض کنم، آقا فرمودند مذاکره نکنید، مذاکره ضرر ماست. بعد از فرمایش آقا مسئولین اقتصادی گفتند ما برای تحقق این مقدار رشد، این مقدار سرمایه لازم داریم و نداریم. ما مجبوریم مذاکره کنیم و سرمایه بیاید. آقا فرمودند چرا سرمایههایتان را در دلار و طلا ببرید؟ سرمایهتان را در تولید بیاورید! بعد فرمودند همین سرمایههای خرد کفایت میکند.
ما نظام پولطلا، نظام کنز طلا نیست؛ نظام پولی طلاست. کار پول چیست؟ مبادله. شما برای سرمایهگذاری برای تولید، پول لازم دارید. طرف مرغ خانهاش را که نمیتواند بیاورد که ما میخواهیم سرمایهگذاری فولاد بکنیم. این اول باید تبدیل به پول شود تا بعد بیاید. این پولی که تبدیل میشود، ریال باشد یا طلا باشد. ما حرفمان این است. نرمافزاری که آمده است، نیامده است که ذخیره طلا کند. شما پول زیاد در نرمافزار بگذارید، قطعاً ضرر میکنید و نخواهید گذاشت؛ چون همیشه دلنگران هستید که این نرمافزار فرار کند و برود. شما از نرمافزار برای مبادله استفاده میکنید؛ یعنی ابزار پولی شما برای طلا میشود. توجه کردید؟
مثلاً امروز تا هفته دیگر میخواهید استفاده کنید؛ اگر خواستید این مصرف را سمت تولید بکشانید، با چه ابزاری استفاده میکنید؟ با ریال ضرر میکنید؛ چون شما امروز فرض کنید یک همت سرمایهگذاری کردید برای تولید، سال آینده بخواهید سود کنید، ریالی سود کردید؛ اما در واقع ضرر کردید.
به همین خاطر تولید مشکلی دارد به نام ضرر، ضرر سرمایهگذاری. توجه کردید؟ یا سرمایهگذاری باید دلاری باشد، امسال هم بهخاطر تنزل ارزش دلار چنین مشکلی پیش آمد یا نظام جدیدی بیاید. پیشنهاد ما این است که اگر پول، طلا باشد، سرمایهگذاری واقعی میشود. سرمایهگذاری منفی صورت نمیگیرد و سرمایهگذاری مثبت میشود. تولید واقعی برای کشور مؤثر است نه غیرواقعی.
استاد: در این زمینه یک نکتهای است که معمولاً از آن غفلت میشود. این خلق پول، سرمایه نیست. متأسفانه این را توضیح نمیدهند و خیلیها هم اطلاع ندارند که توضیح نمیدهند. خلق پول عملاً هیچ است. هیچ سرمایه نخواهد بود. اینکه میگویند منابع ریالی صرف تولید بشود و تولید افزایش پیدا میکند، چند سال پیش یادتان است و یک فضای اینطوری شد و سمت بورس رفت. نتیجهاش بالارفتن شاخصهای بورس شد و هیچ تولیدی اضافه نشد و سقوط بعدی شد.
در اقتصاد میگویند برخلاف آنچه که ما فکر میکنیم، اگر بخواهیم مثال بزنیم، پول اعتباری، بنزین نیست که بریزیم و ماشین حرکت کند. کلاً پول، روغن ماشین است. اگر از یک مقداری بیشتر بشود و بدون قاعده باشد، ماشین به روغنریزی میافتد. شما هر چه بیشتر روغن در این ماشین بریزید، ماشین سرعتش بیشتر نمیشود و حرکت هم نمیکند.
اینکه فرمودند ما میگویید طلا بشود، یعنی عملاً این سرمایههای شما اگر به سمت تولید برود، تولید را اضافه نمیکند؛ مگر اینکه تبدیل به یک چیز واقعی بشود که به درد تولید میخورد، آن تبدیل به رشد بشود. این یک کمکی است به تولید که قبل از اینکه این سرمایه از پول تولید شده و از هیچ تولید شده را بخواهید تبدیل به سرمایه بکنید، این غیر از تورم و سیل آمدن در جامعه چیزی به وجود نمیآورد.
ما معتقدیم که همانطور که فرمودند، این پول را تبدیل به طلا کنیم و طلا در خط تولید بیاید که نه شما ضرر کنید و نه تولیدکننده. تولیدکننده آن موقع، سود واقعیاش را میبیند. الان تولیدکننده این را تولید میکند و فردا قیمتش دوبرابر میشود، دوبرابر میفروشم. چقدر ارزش افزوده ایجاد شده است؟ ده درصد. ده درصد سود نمیکنم، صددرصد سود میکنم، ناشی از تورم. این را نمیفهمد. جامعه دارد ضررش را میکند، من فکر میکنم دارم خلق تولید میکنم.
خیلی از سرمایهدارهایی که ما داریم، میگویند کارآفرین باید قدر ببیند؛ درحالیکه او به میزان تولید واقعی، باید قدر ببیند؛ اما آنی که از محل رانت و تورم دارد افزایش سرمایه میکند، قطعاً مدیون به مردم است و باید جلویش را بگیریم. از جیب من و شما رفته است.
آن بیستتومانی که هزینه کرده است، قاعدتاً ده درصد احتمالاً ارزش افزوده داشته است، یعنی 20 تومان را میتواند 22 تومان بفروشد، 23 تومان بفروشد؛ بیشترش ضرر از بقیه جامعه است که دارد در جیبش میرود.
طلبه: فرقش با طلا این است که چون طلا تورم ندارد…
استاد: شما فرض کنید آن ده درصد، هفت درصدش، ارزش افزوده است و سه درصدش هم سودی که بنده خدا میکند.
هدف از این جلسه، تشویق علمای محترم به ورود به این مشکلات است. مقدار اندکی اطلاعات ضروری اقتصادی لازم است که ما موضوعات احکام و اخلاقیات جامعه را بررسی کنیم. ما در جامعه میبینیم که حرص هست. ما تصرفات غیر حلال را داریم میبینیم. آثارش را میبینیم. بحث زکات مسئله مهمی در جامعه است که باید مطرح بشود، زکات نقدین، دیات، کفارات و مباحث مهمی که مبتنی بر پول اسلامی است و به نظر من در جامعه باید تبیین بشود و این نیازمند به توجه علمای بزرگوار، محققین بزرگوار است که بالخصوص موضوعات مختلف که شاید نزدیک به صد موضوع برای این مسئله احصا شده است، ورود کنند و هر کدام بخشی را اقدام کنند و منسجم باشند. انشاءالله خدا توفیق به ما بدهد و تشکر میکنیم از آقای منفرد برای اجرای این جلسه.
مجری: با تشکر از استاد محترم حاجآقای قائمی نیک و جناب آقای دکتر و قدردانی از حضور فعال همه عزیزان. انشاءالله که همه فعالیتهای علمی و عملی ما مرضی رضای خداوند و در راستای تحقق تمدن اسلامی باشد، ختم جلسه را اعلام میکنیم با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد.
[1]. نساء، 97.
[2]. الکافی، ج2، ص164.
[3]. همان.
[4]. مطففین، 1 تا 3.