نشست تخصصی «اصول و مبانی تصحيح نسخ خطی و تطبيق آن بر نهج البلاغه»

00:00
00:00
  • عنوان جلسه: ‌نشست تخصصی «اصول و مبانی تصحيح نسخ خطی و تطبيق آن بر نهج البلاغه» 00:00
توسط: حجت‌الاسلام شیخ قیس بهجت العطار (استاد سطح عالی ادبیات عرب حوزه علمیه خراسان)

عقب ‌ماندگی در تحقیق میراث‌ فرهنگی

بسم‌الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب‌العالمین و الصلاه و السلام علی‌اشرف الانبیاء و المرسلین ابوالقاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و اللعنه الدائم علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم‌الدین.

بحث ما دربارهٔ تحقیق نسخه‌ها است. یک مقدمهٔ کلی باید بگوییم که خیلی از میراث‌فرهنگی شیعه هنوز تحقیق نشده است؛ البته در این 44 سال انقلاب الحمدلله خیلی‌هایش تحقیق شده است؛ چرا که قبلاً فرهنگمان در حوزه طوری بود که فقط فقه و اصول مهم بود. کسی که فقه و اصول بلد نیست، دیگر طلبه نیست. برود طور دیگری امرارمعاش کند، منبر برود و… به جوری که آقابزرگ تهرانی[1]، صاحب کتاب الذریعه می‌گفته است که این چیست؟ عمرش را تلف می‌کند. کاغذبازی می‌کند. الان همهٔ علما نیاز دارند به کتاب الذریعه و طبقات شیعه، طبقات متأخرین، آقابزرگ را خدا رحمت کند، طبقات را مرتب کرده است؛ خلاصه این علم پیش ما جا نیفتاده بود؛ لذا می‌بینیم خیلی از نسخه‌ها همان‌طوری بدون تحقیق مانده است. همه را گردن خودمان نیندازیم. یک مقدارش امکانات نبود. گفتم وقتی انقلاب اسلامی شد، الحمدلله در جمهوری اسلامی خیلی از کتاب‌ها تحقیق شد و خیلی از نسخه‌ها به دست ما آمده است. این دو تا امکانات و سوم این که علم این‌قدر پیشرفت نکرده بود. الان می‌توانی خیلی قشنگ ببینی و بازش کنی و رنگی عکس بگیری.

من قبلاً یادم است یک نسخهٔ کوچک، گفتند این را نمی‌شود به بیرون بدهیم. چه‌کار کنیم؟ ماه مبارک، طلبهٔ جوان ۲۷ساله، مجبور شدم با دوربین قدیمی، هر روز می‌رفتم و خودم می‌نوشتم. تا جایی که می‌توانستم و بعد به خانه برمی‌گشتم و دوباره می‌آمدم. این هم بود. یکی از علت‌ها، نه امکانات مدرن بود و نه امکانات مادی بود. من از خیلی قبل صحبت نمی‌کنم. اول طلبگی، دیوان مالک‌اشتر را خودم تحقیق و جمع‌آوری و شرحش کردم؛ باور کنید هزار جا التماس کردم که این کتابش خوب است، بیا چاپ کن. پول هم نمی‌خواهم. فقط چاپ بکنید. بعد یکی گفت امتحانی چاپش کنیم. الان چاپ سومش تمام شده است. هیچ‌کس اصلاً نمی‌دانست که مالک‌اشتر، ادیب است. خطبه‌های مالک‌اشتر نیز همین‌طور است.

خیلی از کتابخانه‌ها هم فهرست نشده است. هر کدام یک علت است که چرا کتاب‌هایمان چاپ نشده است. خیلی از کتاب‌ها در کتابخانه‌ها فهرست نشده است. مثلاً کتابخانهٔ آستان مقدس رضوی، تا الان دارند خیلی‌هایش را فهرست می‌کند. تا الان نشده است.

یک علت دیگر هست که بعض نسخه‌های خطی، ملک شخصی است. مثلاً مال خاندان فلانی است؛ نمی‌شود به‌زور گرفت. خیلی نفیس است برایشان و به کسی نمی‌دهند. مشکل دیگر این است که این‌هایی که نسخه خر هستند. نسخه می‌خرند؛ ولی به کسی نمی‌دهند. یعنی یک نسخه منسوب به کراجکی [2]، صاحب استنصار، از علمای ما تا قرن 4 و 5، عکسش را می‌خواهد بدهد؛ می‌گوید هزار دلار. خب این امکانات را از کجا باید آورد. البته بعداً معلوم شد که جعلی است. باید تحقیق کرد. کراجکی یک اجازه به شاگردش داد و این خیلی نفیس است. من واقعاً مجبور شدم که به یکی از رفقایم برای این پول زنگ بزنم. گفت هزار دلار فردا به حسابت می‌آید. وقتی پول آمد به رفیقمان محمدحسین حکیم، نسخه‌شناس است؛ گفتم برو و نسخه را بررسی کن. وقتی بررسی کرد گفت جعلی است. بعضی‌ها این‌قدر خطشان زیباست و ورق و کاغذ قدیمی دارند؛ جعل می‌کنند نسخه را و اصلاً فکر نمی‌کنی.

علم تحقیق خودش یک علم گسترده است و اگر می‌خواهی شروع کنی باید زیر نظر استاد باشی. خودت هم باید همت داشته باشی و دنبال فهارس و کتابخانه‌ها بروی. احیاناً هم شانسی است. یک نسخهٔ صحیفهٔ سجادیهٔ کامل، خطاطی شده، طلاکوبی شده، فکر می‌کنید چند خریدم؟ چقدر می‌ارزد؟ 300 سال پیش. خود اصل نسخه. 50 هزار تومان. خود علامه امینی هم می‌گوید. قبلاً باقالی می‌فروختند یا نخود پخته، کاغذ را می‌پیچاندند و قیفی می‌کردند. در کاغذ می‌گذاشتند. علامه امینی در نجف راه می‌رفت. دید یک نسخه هست، سیاهی می‌زند، گفت این چیست؟ گفت این از کاغذهای… وقتی علامه امینی دید، بر سرش زد و گفت این فلان کتاب است، چه‌کار داری می‌کنی؟

بعضی‌ها، خودش عالم است؛ ولی نوه‌هایش ارزش کتاب را نمی‌فهمند. به همین جهت، گم می‌کنند. من یکی از علما را می‌شناسم، دو تا گونی تقریرات و تألیفات داشته است. خیلی زاهد و مقدس رضوان‌الله علیه، از خانه‌به‌خانه برای مستأجری منتقل شد. دخترش حوصله‌اش سر رفت و گفت چه گیرمان آمد؟ آن‌ها را جمع کرد و در رودخانهٔ فرات انداخت. یکی دو تا سالم مانده است که آن‌ها را تحقیق کردم.

پس اینها علت‌های مختلف که میراث‌فرهنگی ما خیلی‌هایش مانده است. لااقل به سهم خودم می‌دانم به زبان عربی، خیلی‌ها نشده است و بعضی‌ها شده است؛ ولی متأسفانه اروپایی‌ها برای ما تحقیق کرده‌اند؛ یا سنی‌ها کتاب‌های ما را تحقیق می‌کنند. اینها هم بدون غل‌وغش کار نمی‌کنند. یعنی زهر توی عسل می‌ریزند. تعلیقاتی می‌زنند، حذف می‌کنند. خیلی از کتاب‌ها مثل شرح نهج‌البلاغه مال ابن ابی‌الحدید، 20 جلدی، من دو سالم بود این تحقیق شده است. سال 1965 میلادی یعنی 44 هجری می‌شود و تا الان هم تحقیق نشده است. خب نمی‌دانم که بنیاد نهج‌البلاغهٔ تهران، قم، مشهد چه‌کار دارند می‌کنند؟ نسخه‌های خوب و نفیس هم در آستان قدس دارد در حال حیات ابن ابی‌الحدید، یعنی قرن 6، بعضی‌ها این‌قدر دقیق هستند که زیروزبر هم گذاشتند. این همت می‌خواهد. طلبه‌ها من نمی‌گویم درس‌هایشان را ول کنند. الان سر اصل حرف بر می‌گردم.

 

لوازم تحقیق

فضیلت

محقق سه چیز می‌خواهد. کسی که می‌خواهد محقق یا نویسندهٔ محترمی بشود، سه چیز می‌خواهد. اول فضیلت، باید فاضل باشد یا دانشگاهی یا حوزوی است و حوزوی به نظر بنده باید حداقل 5 سال درس خارج خوانده باشد. ابتدا نمی‌گویم، اگر می‌خواهی محقق ایده‌آل بشوی. ابتدا می‌توانی با نسخه‌های کوچک تمرین کنی. باید تمرین کنی. اول آدم آیت‌الله‌العظمی نمی‌شود. اول حجت‌الاسلام، حجت‌الاسلام‌والمسلمین، آیت‌الله، کم‌کم آیت‌الله‌العظمی می‌شود. این هم همین‌طور است؛ ولی اگر می‌خواهی یک چیزی را منتشر کنی، اگر می‌خواهی زیر نظر استاد نباشد و مستقل باشی؛ باید فضیلت داشته باشی و حداقل 5 سال درس خارج [رفته باشی].

چرا، بعضی چیزها ضبط می‌کنی بدون توجه، تالی فاسد داشته باشد. یک تالی فاسد که متوجهش نمی‌شوی. وقتی از تو می‌پرسند برای سؤال می‌شود که چطور بود؟ الان من می‌بینم که رفقا و شاگردان، چیزهایی ضبط می‌کنند؛ مثلاً همین امروز یکی از رفقا کتاب حدائق الحقائق مال کیدری[3]، شرح نهج‌البلاغه، حضرت می‌فرمایند که من مثل کفتار نمی‌شوم که می‌زنند و می‌زنند که خودش می‌خوابد. گفتند که نجنگ. اهل جمل را رها کن. گفت که والله لا اکون کالضبع. تنام علی اللیل. ضبع یعنی کفتار. بعد اینجا چه نوشته است؟ نوشته است که عرب‌ها قبلاً وقتی کفتار را صید می‌کردند، چه‌کار می‌کردند؟ می‌زنند برایش، می‌گویند بیا بیرون. گوشت زیاد و خیر زیاد هم هست. وقتی بیرون می‌آید، می‌گیرند آن را. او چه نوشته است؟ خیر، یک نسخه هست خبز، نان. نوشته است بیا، گوشت زیاد و خبز زیاد. گفتم آقای فلانی، مگر من را دعوت کردی؟ کفتار که نان نمی‌خورد.

صد نسخه باشد. این‌قدر فضیلت باید داشته باشی که ببینی اینجا چه کلمه‌ای باید باشد. احیاناً کل نسخه‌ها اشتباه است. نسخه‌های قدیمی نداری و خودت باید این‌قدر فهم داشته باشی که بگویی احتمالاً از این کلمه تصحیف و تحریف شده است.

آگاهی از قوانین

پس اول، فضیلت و دوم هم قوانین. قانون تحقیق باید بدانم. یک دورهٔ دوازده‌روزه که چطور تحقیق کنیم؟ از کجا شروع کنیم و به کجا منتهی بشویم و چگونه پاورقی بنویسیم و چگونه بفهمیم که این نسخه مال چه قرنی است؟ این را برای چه آوردم؟ برای اینکه خصوصیات نسخه‌ها را بگویم. پس، مطلب دوم این است که قوانین تحقیق را باید یاد بگیری. مثلاً می‌خواهی پاورقی بنویسی، روزنامه ننویسی. با کلمات مختصر و رسا باید باشد. آیا اینجا تعلیق می‌خواهد یا نه؟ مثلاً اسامی که در کتاب می‌آید، همه باید در پاورقی معرفی باشد یا نه؟ این همه مکتب دارد. مثلاً مثل شیخ مفید را می‌خواهی بنویسی، محمد بن محمد بن نعمان الاکبری یا خودش شخصیت است؟ بعضی‌ها می‌گویند نمی‌خواهد. اینها که خیلی معروف هستند مثل ابن‌سینا و بوعلی سینا، نمی‌خواهد بنویسی. بعضی‌ها می‌گویند نه شما بنویس، چون این کتاب ممکن است به دست هر کسی بیفتد. شیخ مفید پیش ما معروف است. پیش مکتب‌های دیگر ممکن است معروف نباشد. این حرف‌ها یک مقدار صحیح است.

الان شخصیت‌های علوی مال سوریه یا حتی علمای زیدی، می‌مانم و نمی‌دانم کیست؟ پیش خودشان امام است و می‌شناسند؛ ولی در کتاب و پاورقی ننوشتند. پس چند تا روش هست. این را هم باید انسان یاد بگیرد. مسئولین محترم اگر بخواهند، یک دور اینجا انجام بدهیم. به نظر من ضروری است؛ چون خیلی‌ها فاضل هستند، یعنی پایهٔ اول را دارند. اول را گفتیم فضیلت و دوم روش، فاضل است؛ اما روش بلد نیست. درس خارج می‌رود ولی می‌گوید این کتاب را برای ما درست کن. نمی‌داند چه شکلی است و علائمی که در نسخه استفاده می‌شود را نمی‌داند. پس این دومی است.

تجربه

سومی هم تجربه است. اینجا بستگی به سن انسان و چه‌قدر کارکرده؛ دارد. ببین، آدم که مریض می‌شود؛ پیش دکتری که تازه مدرک گرفته می‌رود یا دکتر متخصص و پیرمرد؟ دنبال یک دکتری می‌روی که 20 سال کارکشته عمل کرده باشد، مخصوصاً اگر مریضی سختی دارد.

تحقیق هم همین است. ممکن است شما طلبهٔ اول در حوزه باشی و فضیلت را هم داری، قوانین را هم بلدی ولی چند تا کتاب تحقیق کردی؟ ما مؤسسه‌ای داریم به نام مرکز التراث الاسلامی، میراث‌فرهنگی اسلامی، وابسته به آستانهٔ مقدس حضرت ابوالفضل، هیچ‌کس را استخدام نمی‌کنم، اگر سابقهٔ کتاب چاپ‌کردن نداشته باشد. یعنی حتماً یک یا دو کار به من ارائه بده. از اول به او بخواهم یاد بدهم که نمی‌شود. تازه‌کار را می‌فرستم که درس بخوان و بعد بیاید. این سه را که داشته باشی، محقق برجسته می‌شوی.

ویژگی ‌های نسخۀ نفیس

بد نیست که این را به شما بگویم. وقتی می‌خواهیم تحقیق کنیم، دنبال نسخه‌های نفیس می‌رویم. نسخهٔ نفیس یعنی چه؟ در نهج‌البلاغه مثلاً سیصد نسخه دارد. این نفیس نیست؟ این را باید یاد بگیرید.

قدمت

نفاست به چند اعتبار است. یکی به قدمت نسخه، هر چه قدیمی‌تر و نزدیک به زمان مؤلف، فرض این است که کم خطا باید باشد. مثلاً یک کتاب در قرن چهار تألیف شده و نسخه‌ات مال قرن دهم است. ششصد سال، چند دست، نوشته شده است؟ هر کس هم می‌نویسد، اشتباه ممکن است بکند؛ چرا که معصوم که نیست. ضریب خطا بیشتر می‌شود. هر چه نزدیک‌تر بشود، خطایش کم‌تر می‌شود و مخصوصاً که نسخهٔ خط مؤلف باشد.

در نهج‌البلاغه، ما این‌قدر داریم زحمت می‌کشیم، نسخهٔ نهج‌البلاغه به خط شریف رضی نداریم. اگر پیدا کنیم، 99 درصد کار تمام است؛ چون ببینیم که خود شریف رضی، چطور نوشته است؟ زیروزبر، چطور ضبط کرده است؟ مثل قرآن است. مالک یا ملک یوم‌الدین؟ یطهرن یا یطّهرن؟ نهج‌البلاغه هم مثل قرآن است. پس نسخه، هر چه قدیمی‌تر بهتر است. اگر خط مؤلف باشد که دیگر حرف اول را می‌زند. این یک نوع نفاست.

ضابط

نوع دیگر نفاست این است که ممکن است نسخه قدیمی نباشد؛ اما دست علامه مجلسی بوده است. ضبط علامهٔ مجلسی مثل ضبط هر کاتب نیست. آن علامهٔ مجلسی یا شریف رضی یا شریف مرتضی تعلیقه زده است؛ یا شیخ بهایی رضوان‌الله علیه، اینهایی که می‌گویم داریم. نسخه ممکن است مال 400 سال پیش باشد؛ اما چنین آدمی، دیده و تعلیقه زده یا اجازهٔ روایی داده است. پس فقط قدمت نیست، ممکن است جدیدتر باشد؛ اما برای یک‌عالم بزرگ.

احیاناً، نسخه مال شاگرد مؤلف باشد. این هم بعد از خط مؤلف از لحاظ اعتبار می‌آید. بعضی وقت‌ها نسخهٔ شاگرد بهتر از نسخهٔ مؤلف است. خود مؤلف پیر است، خطش یک‌طوری است. مثل سید هاشم بحرانی رضوان‌الله علیه، یک کتاب دارد در 90 سالگی نوشته است. چه توقعی داری؟ با آن سنش، با آن قلمش؛ نسخه‌هایی که شاگردانش نوشته‌اند، ضبطش بهتر است. بعضی نسخه‌ها، اجازهٔ روایی دارد. معلوم است که این کتاب‌درسی است. چه‌طور الان ما صرف میر و شرح ابن ابی عقیل و شرائع الاسلام[4] و لمعه می‌خوانیم؟ آن کتاب‌درسی است. دست که بوده است؟ مثلاً الان داریم کار می‌کنیم شرح کتاب تهذیب علامه را که عبد النبی الجزائری [5] از علمای بزرگ نجف، تقریباً 6 یا 7 جلد است؛ الان یک نسخه پیدا کردیم. البته ببخشید. یک کتاب فقهی، مطالع الانوار [6]شرح شرایع، یک نسخه، دو نسخه پیدا کردیم که میرزای قمی حاشیه زده است و تصحیح کرده است یا بیان کرده است. همین کتاب مطالع، جلد اولش 60 تا نسخه پیدا کردیم. باید نسخه‌های نفیس را پیدا کنیم. از جملهٔ نفاست، حاشیهٔ میرزا قمی [است]. پس معلوم است که این نسخه، تصحیح شده است.

زیبایی

یک نفاستی داریم که با ما محققین ربطی ندارد. نفاست زیبایی. یعنی خطاط، مثلاً ابن بواب [7] یا طباخ هروی [8]، قرآنش را در آستان دیدی؟ سال 800 قرآن را خیلی قشنگ خطاطی کرده است. این نفیس است به اعتبار هنرش. یعنی الان اگر بروی آستانه، این قرآن را به تو نمی‌دهند. ثانیاً اگر بدهند، بالای سرت می‌ایستند. چون این هنری بودنش را از دست می‌دهد. بعضی از نسخه‌ها، خزائنی هستند. اهدا شده است به شاه‌عباس صفوی، اهدا شده به شاه اسماعیل، اهدا شده به شاه حسین صفوی، این نفاستش ازاین‌جهت شده است. بعضی نسخه‌ها هم نفیس هنری و هم نفیس محتوایی است. آن دیگر عالی است و کم گیر می‌آید. هم، خطش خوانا باشد و هم یکی از علما دیده و هم قدیمی است. این کم پیش می‌آید.

پس از بین همهٔ این نسخه‌ها، اگر متن شسته‌ورفته توانستی در بیاوری [خوب است]. بعضی از وقت‌ها، هر نسخه، یک امتیازی دارد. یعنی نسخهٔ جامع پیدا نمی‌کنی. یکی خط علامهٔ مجلسی است؛ ولی زیروزبر ندارد. دومی زیروزبر دارد؛ ولی ناقص است. سومی قدیمی است؛ ولی موریانه یک مقداری‌اش را خورده است. آنجا باید تلفیقی کارکنی. یعنی چند نسخه را باید با هم ببینی. فی مانحن‌فیه، نهج‌البلاغه خوشبختانه، اکثر نسخش… این را قبلش بگویم. نهج‌البلاغه، کجا نوشته شده است؟ شریف رضی کجا بود؟ بغداد. بغداد پایتخت فرهنگی و… بود. در بغداد که نوشته شد، ادبای خراسان، راوند، لذا قطب راوندی کلی شرح می‌داد، نسخه می‌نوشت. به شاگردانش بیان می‌کرد. ادبای نیشابور، همین نسخهٔ ابن نقیب، اینجا چه می‌بینید؟ کتابخانهٔ مدرسهٔ نواب. این بالا چیست؟ نقوش خاتم است. علی فص العقیق و هو خاتم الصلاه. چه نوشته است؟ لا اله الا الله. عُده للقاء الله و علی فصی الفیروزجی، فیروزه، و هو للحرب و هو فتح قریب و علی فص الیاقوت و هو للقضاء، الله الملک و علی عبده و علی فص الحدید، حدید چینی، و هو لحتمی یعنی تصحیفی شده. الان می‌بینیم در نسخهٔ دیگر این هست.

لا اله الا الله، محمد رسول‌الله. ببینید. کتب استاذ الامام، ابویوسف الیعقوب، این هم خودش و هم پسرش نیشابوری است. حسن بن یعقوب هم نسخهٔ نهج‌البلاغه… نهج‌البلاغهٔ نوشته شده در بغداد، خیلی در نیشابور و در سبزوار و در راوند، در ایران و مخصوصاً در خراسان رشد کرده است. در قرن 6 و 7 حکومت زیدی‌ها در یمن که برپا شد، خیلی از ادبا به یمن رفتند؛ لذا نسخه‌های نهج‌البلاغه، عموماً یا بغدادی است یا ایران و خصوصاً خراسان یا مال یمن است. این چهار نسخه، همین چهارتای اول است. دو نسخه‌اش مال ابن ثقون، حِله؛ قرن 7 و 8 رونق پیدا کرد. چرا که حکومت شیعی آنجا پیدا شد، خیلی عنایت به نهج‌البلاغه پیدا کردند و بهترین و کامل‌ترین نسخه‌های نهج‌البلاغه، مال قرن 7 و 8 است. می‌دانید چرا؟ سال 656 هجری، یعنی وسط قرن 7، حکومت بنی‌عباس لعنت الله علیه سرنگون شد. شیعه‌ها نفس کشیدند؛ لذا بهترین نسخه، مثلاً آنی که من دارم، شانزدهمین نسخهٔ نهج‌البلاغه را با دست خطش نوشته است. یعنی متخصص نوشتن نهج‌البلاغه بوده است. تا حدی نهج‌البلاغه معروف شد که در زندان می‌نوشتند. یا برای تبرک، ظاهراً نذر می‌کردند. خالی از فائده نباشد، اولین کسی که شرح نهج‌البلاغه نوشته کیست؟ اولین کس، سنی است. الامام الوبری. اگر کسی آن را پیدا کند، تحفه است؛ ظاهراً صوفی‌مشرب بوده و دشمنی با اهل‌بیت نداشته است. از او نقل می‌کنند.

نکات کاربردی بررسی نسخ

کتاب معارج نهج‌البلاغه و نسخه‌های دیگر در هامش نقل می‌کنند که قال امام الوبری، وقتی نقل می‌کنند می‌فهمیم که دستشان بوده است. یک صفحه قبلش را ببینید. این ملحق به نهج‌البلاغه است.

معنای ابن نقیب

 تم کتاب نهج‌البلاغه، صادف الفراغ من کتبته صاحبه محمد بن محمد بن احمد بن نقیب. نقیب یعنی چه؟ چطور الان دادگاه ویژهٔ روحانیت داریم؟ سادات را نمی‌گذاشتند در دادگاه، هر کس هر کس زندانشان کنند. یک سید عالم بزرگ، از آل ابی‌طالب، خودش عقاب می‌کند، اجرای حدود می‌کند، نصیحت می‌کند. او را نقیب می‌گویند. مثلاً شریف رضی، خودش نقیب بوده است. برادرش، شریف مرتضی، نقیب الاشراف، نقیب علویین بوده است. پدرشان ابو احمد النقیب به او می‌گویند. این نقابت به هر کس هر کس، نمی‌دهند. پس وقتی می‌گویند نقیب یعنی آدم فاضلی است. آدم عالم است.

مدل نقطه‌گذاری

قدما زیر را نقطه می‌گذارند و مشخص می‌شود که ز نباشد. السان زوار، همین سبزوار است. این یک فایده. قبلاً در آن قرن به سبزوار، سان زوار می‌گفتند. بعد، مصلیا علی نبیه محمد و آله الطاهرین الاخیار. معلوم شد که نویسنده سبزواری و شیعه است؛ چرا که سنی‌ها معمولاً و صحبه و سلم دارند. اصحاب را هم وسط می‌آورند. پس ببین، تم نهج‌البلاغه. ببینید چقدر دقیق است. تاریخش، 544 است. اواسط قرن 6 است و در ماه صفر است. زیر سین، سه‌نقطه می‌گذارند که شین نخوانی. عُده را نگاه کن. زیر دال هم نقطه می‌گذارد. قریب را نگاه کن. زیر ر نقطه می‌گذارد. این از ویژگی‌های قرن 5 و 6 است. زیر سین هم سه‌نقطه که شین نخوانی.

وقتی در وادی تحقیق می‌روی و می‌بینی این، دوپهلو است، می‌فهمی چه می‌گوییم. وقتی زیرش یک نقطه می‌بینی، دیگر راحت می‌فهمی که این ر، ز نیست. زیر ح هم ح کوچک می‌گذارند که جیم نخوانی. پس ببین، این نقوش خواتیم چیست؟ ملحق به نسخهٔ نهج‌البلاغه است و خود متن نیست.

زیر عین، عین کوچک است. عین کوچک که غین و ح نخوانی؛ وقتی می‌چسبد. رشد، سه‌نقطه بالا، صدد سه‌نقطه پایین. پس این الان، خواتم ملحق به نهج‌البلاغه است.

ببینید این نسخه [دیگر] نوعاً متأخر است؛ ولی چرا از آن استفاده کردم؟ اضافاتی دارد که در نسخه‌های دیگر نیست. خواتیم امیرالمؤمنین. آن جا چه چیزی را نتوانستیم بخوانیم؟ لختمه و هو لختمه، آنجا نقطه نبود. ببینید اینجا چه‌کار کرده است؟ خواتیم را جزو نهج‌البلاغه کرده است. انتهت الغایه، تا اینجا قال سید الرضی، هذا انتهاء الغایه. تا این جا، کتاب تمام شد. این یک امتیازش است که خود خواتیم ملحق نیست و با خود نهج‌البلاغه است. این اختلافات از کجا می‌آید؟

سؤال: بحث تاریخی‌اش چه می‌شود؟

این اقراء شده است. پیش استاد خوانده شده است. بلغ یعنی خواندیم و تا آنجا با استاد است. شریف رضی، سال 400 نهج‌البلاغه را تمام کرد و سال 406 از دنیا رفت. خودش در مقدمهٔ نهج‌البلاغه گفته است که من در هر فصلی، چند تا کاغذ خالی و سفید می‌گذارم که اگر چیزی پیدا کردم؛ ملحق کنم. پس این ممکن است که از آن چیزهایی باشد که خود شریف رضی ملحق کرده است. الان در نسخه‌های موجود، هیچ‌کدامش این نیست چرا که در اکثر نسخ، ملحق است. کما شرحنا اولاً علی تفصیل، اینجا تفصیل است. نسخه‌های دیگر تفضیل [است]. اوراق من البیاض، فی آخر کل باب. آخر هر باب چند تا کاغذ، لتکون الاقتناف، نسخهٔ دیگر، لاختصاص، یعنی پشت سر دنبال‌کردن و ذلک فی رجب من سنه اربع مائه. این سال نسخه نیست. سال انتهای شریف رضی از کتابت نهج‌البلاغه است. نسخه‌ای را پول دادند و گفتند که این قدیمی‌ترین نسخه است، غافل از اینکه کاتب دارد نقل می‌کند آنچه که نسخهٔ اصل شریف رضی است.

پس ببینید این چقدر زیباست. ببینید این خطش، متأخر است. خطش مثل خط امروزی است. آن مال قرن 7 و 8 است. از این ویژگی‌ها باید بفهمید. بعضی نسخه تاریخ ندارد. آنجا چه‌کار می‌کنید؟ از کاغذش، از شکل کتابت حرف، از شکلی که تعلیقه می‌زنند؛ از شکل سه‌نقطه و… لام‌هایش را نگاه کنید. القال را نگاه کنید. مثل خط ماست. درست است؟ الان زحمت بکشید نسخهٔ لام [را بیاورید].

این روایت است. در این کتاب، این نسخه، اصل است و حرف اول را می‌زند. چه می‌گوید؟ روایت الحافظ، ابی علی بن ابی جعفر طوسی. ابی علی، پسر شیخ طوسی، دو، روایت از شیخ المفید ابی الوفاء عبدالجبار، المقری الراضی، سه، روایت السید ابی الرضا الراوندی. ببینید مال راوندی است. فضل‌الله بن عبیدالله الحسنی الراوندی. همهٔ اینها را باید دقت کنید که اینها مال راوند و مال سبزوار است. این، ابن شهرآشوب است. رشیدالدین، ابی جعفر السروی المازندرانی. روایت النقیب الطاهر، جمال‌الدین حیدر بن محمد بن زید الحسنی. ایشان، ترجمه‌اش را خیلی پیدا نکردم. نوشته است قرن ششم. تازگی‌ها در نسخه‌های دیگر فهمیدم که کیست. آن هم نقیب است و خیلی ضابط است.

سؤال: خطش به قرن چندم می‌خورد؟

استاد: قرن هفت. زیباست و این نسخه تحفه است. کتاب در کتابخانهٔ آیت‌الله گلپایگانی است. برویم نسخهٔ بدل ببینیم. ثم وجد بعد ذلک فی روایه اخری موضوعا غیر موضعه، نسخهٔ بدل چیست؟ وضعه خ. خ یعنی نسخهٔ بدل. یعنی در نسخهٔ دیگر به‌جای کلمهٔ موضعه، وضعه است. به‌جای فتقضی، فتفضی است.

بررسی خطبۀ شقشقیه در نسخ مختلف

خطبهٔ شقشقیه را بیاورید. خطبهٔ سوم است. و من خطبته علیه‌السلام المعروف بالشقشقیه. اینجا یک اشتباه دارد. اگر گفتید چیست؟ اشتباه ضبط کرده است. شَ درحالی‌که شِقشقیه است. کل نسخ به شِقشقیه ضبط کردند. شقشقه چیست؟ اصل شقشقه این است که وقتی شتر عصبانی می‌شود، هیجان می‌کند. یک تف اندازهٔ کره، از دهانش بیرون می‌اندازد و بعد آرام می‌شود.

امیرالمؤمنین وقتی به آخر خطبه رسید؛ یکی از کشاورزان نامه داد. گفت یا علی، جوابم را بده. عبدالله بن عباس گفت: یا علی ادامه بده. فرمود: هیهات یابن عباس. انها شقشقه هدرت. بغض را در دلم ریختم. و المقمصه، چرا می‌گویند قمّص، مقصمه؟ اما و الله لقد تقمصها. به اعتبار آخر، می‌شود شقشقه، به اعتبار اول… لقد تقمصها فلان. آیت‌الله خامنه ای خدا حفظش کند، یک نسخه به آستانه اهدا کرد و در متنش، اما و الله لقد تقمصها ابن ابی قحافه. اینجا چند تا روایت داریم. اینجا هنرت است که باید ترجیح بدهی که کدامش، بلیغ‌تر است! یا لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا. چرا آنجا قرآن کنایه کرد؟ خب می‌گفت یا لیتنی ابابکر خلیلا. اینجا هم حضرت کنایه می‌کند که آدم هزار تا فکر و خیال می‌کند که این فلان کیست؟ بعضی از روایت‌ها هم گفتند لقد تقصمها ابن ابی قحافه. بعضی روایات هم می‌گوید والله لقد تقمصها ابوبکر و انه لیعلم ان محلی، این را تخفیف داده است. محلیَ گفته است. نسخه‌های دیگر بدون تخفیف است. محلی گفته اند. محل القطب من الرحی، اینجا شرح می‌کند. این همه را باید بخوانی.

یک نسخهٔ دیگر ببینیم. این 624 مقابله شده است و دوباره 626 مقابلهٔ دوم شده است؛ لذا این‌قدر تمیز و شسته‌رفته است. این تا الان، قدیمی‌ترین نسخه از نهج‌البلاغه در دنیا شناخته شده است. کاتبش ابن مؤدب است. کیست؟ کسی که اولاد علما و اولاد خلفا را تدریس می‌کند. پس آن هم یعنی بافرهنگ. عالم است؛ چون هر کس هر کس را نمی‌آورند. اولش با خط متأخر است. معمولاً متأسفانه نسخه‌های قدیمی، اول و آخرهایش بیشتر ضرر می‌خورد.

و انه یعلم ان محلی، فتحه ندارد، کسره هم گذاشته است. محل القطب من الرحی. ببینید این با الف نوشته شده است. الرحی، صحیح‌تر است یا آنی که با الف است؟ الرحی را باید به لغت بروی. هم یائی است و هم واوی است. هم می‌گویند رحوان و هم می‌گویند رحیان ولی همان جا نیز می‌گویند که با یاء اعلی است. پس جهت لغوی نیز مؤثر است. شما که محقق پخته و برجسته باشی، باید چند جنبه را در نظر بگیری.

این مال قرن 5 است. 496 یا 69 است. کتابتش را ببینید. شکل لام، شکل سین را ببینید. این زیر سین، چیزی نمی‌گذارد. آن واژه‌های قرن 6 و 7 بود. قرائن جمع می‌کنیم. و فرغ من نقله من اوله الی هذا الموضع الحسین من الحسن من الحسین المؤدب فی شهر ذی القعده سنه و تسعین و ستین و اربع مائه. الحمدلله رب‌العالمین و صلواته علی نبیه محمد و آله الطاهرین، این هم شیعه است و به تحقیق من رسیدم که نسخهٔ گلپایگانی که الان دیدید؛ ناظر به این نسخه بود و 90 درصد اختلافات را آورده است.

سؤال: چرا عمودی نوشته است؟

استاد: چون جا نیست. همین‌طوری نوشته است. خله رائعه شرحش می‌کند. بعضی وقت‌ها خیلی دقت کنید. اینجایی که به‌عنوان نسخه، خ می‌نویسد؛ آسان است. شرح می‌کند و داخل شرح می‌گوید و گاهی به روایت دیگر می‌گوید.

این، نسخهٔ فخرالدین نصیری است. این را تازه آوردند. فقط 3 میلیون دادم که عکسش را بدهند.

سؤال: اینها را از کجا می‌توان پیدا کرد؟

استاد: ان‌شاءالله وقتی محقق می‌شوی؛ سوراخ‌سنبه‌هایش را یاد می‌گیری. این از کتابخانه فخرالدین نصیری در تهران است. فخرالدین نصیری معروف است که نسخه‌های خوب دارد. نسخه‌های خوبی دارد. این نسخه به کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی فروخته شده است. در فهرست جا داده نشده است. قرار است 10 نسخه کار کنم. تا الان 4 نسخه کار کردم و با نسخهٔ آتف افندی، تا دیروز 8 تا تمام کردیم. دو تای دیگر باید تحقیق کنم. این نسخهٔ قدیمی است.

مثلاً فهمیدیم به طریقی که این در کتابخانهٔ آیت‌الله مرعشی است؛ اما هنوز در فهرست نیامده است که درخواست رسمی بدهیم؛ یک مقدار پول می‌دهیم تا به ما بدهند.

این را تا الان کار نکردم. این خیلی قدیمی است. این نسخهٔ نهم هست که می‌خواهم کار کنم. مثل آن نسخهٔ ابن مؤدب هست و ردیف آن است. متأسفانه تاریخش نوشته نشده است. در تحقیق، گاهی تاریخش نوشته نمی‌شود؛ اما گاهی در هامش می‌بینی. یک تعلیقه‌ای ممکن است سرنخی بدهد که متوجه تاریخش بشویم. این خواندنش یک مقدار چشم را اذیت می‌کند. خیلی باید دقیق خوانده شود. خطبهٔ شقشقیه را بیاورید. الرحی را در اینجا درست‌تر نوشته است. این هم حواشی دارد. این را باید بخوانی و غیر از نسخه‌های بدل، باید ببینی که در حاشیه حرفی از نسخه در آن نباشد.

تا محقق کامل بشوی، تمام غموض نسخه‌ها و قرونش را بفهمی، 10 سال طول می‌کشد. حالا من همین‌طور حاضر و آماده می‌گویم که این الرحی بهتر از آن الرحا است. چقدر باید بگردی که متوجه بشوی کدامش اعلی است. من از 1982 میلادی تا الان کار می‌کنم. حدود 40 سال است.

سؤال: از چند سالگی شروع کردید؟

استاد: ما درس طلبگی که می‌خواندیم، خودم علاقه داشتم. برادرم در دانشگاه رضوی و استادم حاج‌آقای استوانی ما را وادار کردند که این نسخه را تحقیق کن و…. استاد فاروغ که استاد دانشگاه است، یک مؤسسه گرفت؛ یک مؤسسه مال حاج‌آقای مروارید، انقلاب شیعه است. کل کتاب‌های فقهی و اصولی است. گفت من مسئولش شدم و از آن سر در نمی‌آورم. گفتم درس می‌خوانم. گفت هر چه‌قدر می‌توانی. از آنجا، او به من، اصول تحقیق را یاد داد.

این نسخه هم زیر شین و دال و… نقطه نمی‌گذارد. این از شکل خطش و از کاغذش، یقیناً قرن 5 است. مثل نسخهٔ مرعشی است که گفتم قدیمی‌ترین نسخه است. شاید وسطش چیزی پیدا کنیم که تاریخش باشد.

یک نسخهٔ دیگر هم ببینیم. این مال شهرستانی است. این هم تحقیق شده است. اینجا اشتباه کرده است. هذه النسخه مکتوبه فی رجب سنه اربع مائه. اشتباه کرده است. این، وفات شریف رضی است، نه تاریخ. این خودش برایش فهرست درست کرده است. این جدید است.

شقشقیه را بیاورید. اما والله لقد تقمصها، این روایت سوم ابن ابی فلان است. اینجا کنایه در اسم پدر است. ان محلیَ، این هم فتحه دارد. رحی را ببینید چطور نوشته است. اصبر علی تِخیه یا تُخیه؟ خوب بخوانید. اولین مرحله، باید نسخه‌خوانی داشته باشید. معاً دارد. هم تُخیه و هم تَخیه می‌شود. برخی نسخه‌ها هست که تِخیه می‌گوید. سه‌وجهی است. یک علامت با خط‌قرمز گذاشته است و به‌جای و یشب، و یشیب گذاشته است.

ببینید، لکننی ان اصف، نسخهٔ قرمز چیست؟ اذا صفوا. سه‌نقطه هم گذاشته که اشتباه نکنی با اینکه نسخهٔ قدیمی زیر سین می‌گذارد، زیر طاء هم می‌گذارد، زیر صاد هم می‌گذارد، زیر ر هم می‌گذارد و لذا این نسخه اش، خیلی دقیق است. فقط یک عیبی دارد. این قرمز، خیلی اذیتمان کرده است که این نسخه، علامت است یا از آن صفحه آمده است. از کاغذ سمرقندی استفاده کردند. کاغذ سمرقندی، پنبه زیاد در آن است و وقتی می‌نویسی آن روی دیگر سرایت می‌کند. این خیلی اذیتمان کرد. این از اول تا آخر، با نسخهٔ دیگر مقابله شده و با قرمز نوشته شده است. یک نسخه‌هایی را خودش با سیاه می‌نویسد. در اینجا رمز دادم؛ چون نمی‌شود مدام بگوییم نوشته با خط‌قرمز، نوشته با خط‌قرمز؛ این نسخه، چون مال شهرستانی است، رمزش را شین گذاشتیم و ح، احمر، شح نوشتیم. الان نسخه، ولکنهم حلیت، نسخهٔ دیگر احلولت و به‌جای ولکنهم، ولکن [نوشته است]. این همه نسخه‌ها، مال خود شین است. اگر با قرمز باشد، نسخه دیگر، شح است.

و صل الله علی محمد و آله الطاهرین.

این تا الان بهترین نسخه‌های نهج‌البلاغه و نفیس با اعتبارات مختلف بوده است؛ ولی ما بیشتر به محتوا باید اهتمام داشته باشیم. حاشیه و ضبطش، زیر و زبرش؛ چرا که الان نسخه‌هایی هست، گفتم 300 تا نسخه که زیروزبر ندارد. به درد ما به‌عنوان طلبه که می‌خواهیم ضبط نهج‌البلاغه بکنیم، زیروزبر نهج‌البلاغه به درد ما نمی‌خورد.

سؤالات

سؤال: نسبت به کتاب‌هایی که خارج از کشور و در کشورهای اروپایی است چه‌کار کنیم؟

استاد: سؤال خوبی است. یکی از مشکلات تحقیق، همین نسخه‌های در خارج است. در ایام جنگ‌ها که اتفاق می‌افتد، بهترین نسخه‌های یمن را در خارج می‌بینی. سوءاستفاده می‌کنند و چند نفر را می‌فرستند و چون مردم گرسنه هستند؛ مثلاً می‌گوید 500 دلار می‌دهد و می‌گوید این نسخه را بده. او هم نمی‌داند. بعد از سرنگونی حکومت‌های شیعه، کل نسخه‌ها را می‌فروشند تا زندگی کنند.

اروپایی‌ها، چند تا کتاب من دیدم، نسخه‌های مال قرن 7، در آمرازیانا هست. نسخه‌ای که از روی آن نوشته شده است و خراب است؛ دو تا اش در یمن هست و خیلی از نسخه‌ها مثل تاریخ یعقوبی [همین‌طور است].

عراق همین‌الان که جنگ داخلی شد، می‌دانید که 20 سال کم‌وبیش، تحریم اقتصادی بود؛ یک نفر تاجر می‌خرد و از اسرائیل و از ایتالیا سر در می‌آورد. پول می‌دهد. برخی‌ها نابود می‌کند. عربستان نسخه‌های شیعی می‌خرد و نابود می‌کند. یک نسخه من دیدم. نسخهٔ کتاب صفین، مال ابراهیم صاحب غارات است. زیدی بود و بعد شیعهٔ اثناعشری شد. صاحب الغارات، نسخه‌ای از کتاب صفین، در فهرست عربستان هم آمده است. وقتی فرستادم، چند تا عربستانی گفتند که ما چنین نسخه‌ای را اصلاً نداریم. معمولاً می‌سوزانند یا برای خودشان نگه می‌دارند.

یکی از مشکلات همین است که از شرایط ما سوءاستفاده می‌کنند و با ثمن بخس می‌خرند. همین کتاب صفین، مال یک مؤلف قدیمی است. تاریخش 620 یا 640 است. از آمبرازیانا در ایتالیا می‌خواستم بگیرم؛ برای عکسش 4000 هزار یورو که می‌شود 5000 هزار دلار پول می‌خواهند. برای عکس و سی‌دی‌اش می‌خواهند؛ اما خودشان با 100 دلار یا 200 دلار خریده بودند.

الان رهبر، با تمام این مشاغلش، شما در آستانه ببینید. بودجهٔ باز برای خرید میراث‌فرهنگی شیعه گذاشته است. هر چه نسخهٔ میراث‌فرهنگی شیعه است؛ بیاورید. نهج‌البلاغه از بهترین نسخه‌هایش، اهدایی خود رهبر است. فراموش کردم عکسش را بگیرم. خودشان با خط مبارکشان نوشته‌اند که من نسخه‌شناس نیستم اما می‌بینم که این نسخه… و واقعاً هم نسخهٔ نفیسی است؛ ولی ما نباید متوقف بشویم. آن‌ها دزدی‌های خودشان را می‌کنند و خدا به ما برکت می‌دهد. با همانی که موجود است کار کنید. اگر جدی باشی، کمکت می‌کنند.

همین هزار دلار از کجا می‌خواستم بیاورم؟ یک نفر را که گفتم، دو روز بعد گفت بیا هزار دلار را بگیر. منظورم این است که اگر جدی باشی و طلبهٔ فاضل باشی، تو را می‌شناسند. من خودم، خیلی از رفقا بدون مقابل نسخه‌ام را می‌دهند. اصلاً خودشان که می‌دانند تخصص در نهج‌البلاغه دارم؛ خودشان نسخه‌ها را می‌فرستند.

روزی یک ساعت کار می‌کنم؛ ولی به نظرم کسی که می‌خواهد محقق بشود یا حداقل بفهمد که چطور، پاورقی بنویسد؛ خود پاورقی نوشتن هم هنر است.

سؤال: خیلی‌ها در این نسخه خطی وارد نمی‌شوند.

استاد: درس‌خواندن مگر مشکل نیست؟ فقه و اصول مشکل نیست؟ فقه و اصول، استصحاب را شش ماه می‌خواندیم که پدرمان در می‌آمد. لفظ فی معنا یا معنا فی لفظ، سخت نیست؟ علم بدون سختی نمی‌شود.

سؤال: در مؤسسهٔ خودتان، این دوره برگزار می‌شود؟

استاد: اگر می‌خواهید ما در خدمت هستیم. اگر درخواست کنید و تعداد قابل‌قبول دارید؛ ما هم در خدمت هستیم.

سؤال: چند نفر حدنصاب است؟

استاد: 20 نفر. یکی یک روز مریض است و نمی‌آید. یکی دیر می‌آید. با 5 نفر نمی‌شود. البته ما هم اعلام می‌کنیم. آن دفعه که اعلام کردیم؛ 70 نفر آمدند. مجبور شدیم که دو تا دوره کنیم.

سؤال: از این 70 نفر، چند نفر برای ادامهٔ همکاری پذیرش شدند؟

استاد: به ما خیلی ربطی ندارد؛ ولی حدود 3 نفر آمدند. خیلی‌ها هم، کار می‌کنند. مشکلات زندگی است. یکی خیلی همت داشت و تلاش می‌کرد؛ اما پدرش مریض بود. نتوانست. بعضی‌ها 5 یا 6 تا بچه دارد، نمی‌رسد. می‌گوید منبر بهتر است. تحقیق آن قدر نان ندارد.

یا علی.


[1]. آقابزرگ تهرانی (۱۸ فروردین ۱۲۵۵ در تهران – ۱۲ اسفند ۱۳۴۸ در نجف)، معروف به صاحب الذریعه که نام اصلی او محمدمحسن بود و بعدها منزوی لقب گرفت، از دانشمندان کتاب‌شناس قرن چهاردهم هجری است و با تألیف دائرةالمعارف بزرگ الذریعه و کتاب طبقات اعلام الشیعه گام بزرگی در شناسایی آثار و نسخ خطی اسلامی در حوزه‌های مختلف علوم برداشت.

[2]. ابوالفتح محمد بن علی بن عثمان کَراجُکی (یا کَراجَکی) (م ۴۴۹ق) از علمای شیعه در قرن چهارم و پنجم و از شاگردان شیخ مفید و شیخ طوسی است که برخی از علمای شیعه و سنی جایگاه علمی و شخصیت وی را ستوده‌اند. وی از اندیشمندان متأخر مکتب بغداد به شمار می‌رود.

[3]. قطب‌الدین بیهقی کیدری چنان‌که از نسبتش پیداست از مردم ناحیه بیهق خراسان است که‌ به‌ویژه‌ در‌ دوران زندگی او در قرن ششم، محیطی آکنده از باورهای شیعی‌ بود‌. متأسفانه از زندگی وی، آگاهی چندانی در دست نیست و نام و مشخصاتش را با اختلاف ضبط کرده‌اند، ولی‌ گویا نام صحیح او این است: ابوالحسن محمد بن حسین بن تاج‌الدین‌ حسن‌ بن زین‌الدین محمد بن حسین بن ابی‌المحامد بیهقی نیشابوری.

[4]. شَرایعُ الاسلام فی مسائل الحَلال و الحَرام مشهور به شرایع، کتابی در فقه فتوایی نوشته محقق حلی (درگذشت ۶۷۶ق) فقیه برجسته قرن هفتم قمری. ویژگی مهم شرایع را آن دانسته‌اند که در آن، مسائل فقه در چهارچوبی منطقی و منظم ارائه شده است. در این کتاب، همه احکام شرعی در چهار بخش کلیِ عبادات، عقود، ایقاعات و احکام بیان شده است. مشهورترین شرح‌های شرایع عبارت است از: جواهر­الکلام، مسالک‌الاَفهام و مدارک‌الاحکام.

[5]. عبدالنّبی جزائری (درگذشت ۱۰۲۱ق) رجال‌شناس و عالم شیعه قرن یازدهم قمری است. او در تقسیم رجال‌شناسان به مؤسسان، تکمیل‌کنندگان، جمع‌آوری‌کنندگان و مُنَقِّحان (محققان)، آغازگر منقحان شمرده شده است. دسته‌بندی راویان در تقسیم چهارگانه حدیث (صحیح، مُوَثَّق، حَسَن و ضعیف) نیز، از ابتکارهای او است.

[6]. مطالع الأنوار في شرح شرائع الإسلام، که نام درست و کامل آن، «مطالع الأنوار المقتبسة من آثار الأئمة الأطهار» است، تألیف عالم شیعی، آیت‌الله سید محمدباقر شفتی گیلانی (متوفی 1260ق)، از جمله شروح عربی کتاب «شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام» محقق حلّی (متوفی 676ق) است.

[7]. ابوالحسن علاءالدین علی بن هلال مشهور به ابن بواب (درگذشت ۱۰۲۲ یا ۱۰۳۱ م در بغداد) ملقب به «قبله الکتاب» از معروف­ترین خوشنویسان در اوائل سده پنجم هجری/یازدهم میلادی در دوره خلفای عباسی و آل بویه است. او در خطوط مختلف به­جامانده از ابن مقله تصرفاتی کرد و قواعدی تازه در خوشنویسی به‌ وجود آورد.

ابن بواب به‌عنوان استاد زمان خود شناخته شد و شیوه‌ای که او در خوشنویسی پدید آورد تا حدود دویست سال تا هنگام حمله مغول بدون رقیب بود[۱] و قوانینی که برای خوشنویسی وضع کرد که به خط منسوب شهرت دارد او قواعد نوینی در خوشنویسی به وجود آورد و برای نخستین­بار میزان سنجش حروف را تحت قاعده «نقطه» درآورد.

[8]. (وف 880 ق)، خطاط، نقاش و شاعر. در هرات به دنیا آمد. بدان جهت به او طباخ گفته‏اند كه پدرش شغل آشپزى داشت و عبدالله در دكان پدر مشغول كار بود. اغلب تذكره‏نویسان او را در اقلام سته شاگرد جعفر تبریزى دانسته‏اند. در خط نستعلیق نیز مهارت داشت و در خط ثلث پیروى یاقوت مى‏كرد. به قول مؤلف «گلستان هنر» وى در زرافشانى و وصالى نیز دست داشته و اكثر كتیبه‏هاى عمارات هرات، خصوصا گازرگاه و مشهد به خط اوست.

نشست تخصصی «اصول و مبانی تصحيح نسخ خطی و تطبيق آن بر نهج البلاغه»
فهرست

فهرست