مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا را شاکریم بعد سه سال وقفه بر ما منت نهاد و موفق کرد به زیارت امام همام و همچنین به اینکه توانستیم در این مدرسه محترم و جمع دوستان عرائضی را بیان کنیم. اللهم وفِّقنا للتَّفَهّم و التَّفهیم.
در این مدت کمی که در خدمت شما هستم، دو موضوع را بحث خواهیم کرد.
- مسئله امر به معروف و نهی از منکر از نظر قرآن و سنت
- مسئله تأثیر زمان و مکان در استنباط
باید ببینیم که زمان و مکان چه اندازه در استنباط حکم شرعی مؤثر است؛ اصل حکم را عوض میکند یا لباس حکم را؟ ان شاء الله بعد از مسئله امر به معروف به آن خواهیم رسید.
در مورد امر به معروف، یک مقدمهای و بعد آن چند مطلب عرض میکنم.
اما مقدمه این است که امر به معروف و نهی از منکر یک مسئله فقهی است یا یک مسئله کلامی؟ هم فقها عنوان کردهاند و هم متکلمین. از نظر فقهای شیعه یک مسئله فقهی است و در کتابهای فقهی، امر به معروف و نهی از منکر آمده است.
اما از نظر متکلمین اهل سنت یک مسئله کلامی است؛ چون میگویند خداوند متعال احکامی دارد، مانند: جهاد و یا تشکیل حکومت. خداوند میخواهد این احکام، در جامعه محقق شود؛ اجرای این احکام بستگی دارد به اینکه ما امامی را نصب کنیم تا امام بتواند این احکام را در جامعه اجرا کند؛ بنابراین چون امر به معروف و نهی از منکر از واجبات است، به نصب امام نیاز دارد. بنابراین باید بعد پیامبر جمع بشوند و امامی را نصب کنند تا امر به معروف و نهی از منکر کند؛ البته امر به معروف در یک دایره وسیع قرار میگیرد که جهاد و تشکیل دولت برخی از آن احکام میباشد. هکذا و هکذا. بنابراین میگویند: چون امر به معروف و نهی از منکر یکی از واجبات است و قرآن هم میفرماید: الآمرون بالمعروف و النّاهُون عن المنکر، این امر به معروف، حتماً کسی را میخواهد که متصدی آن باشد و متصدی آن جز امام کسی نیست و لذا ابوبکر را نصب کردند که آن را به معنای جامع ایجاد کند.
اگر به متنی که در اختیار شما هست ملاحظه بفرمائید، عباراتی از علما آورده شده است؛ مانند جناب ایجی در کتاب المقاصد، عین این مطلب را آورده است و سید شریف هم که شرحی بر مقاصد نوشته، این مطلب را آورده است. حتی بعضی از متکلمین شیعه، این مسئله را در علم کلام آوردهاند؛ مانند مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب تجرید بحثی در مورد امر به معروف و نهی از منکر دارد؛ البته آن نتیجهای که علمای اهل سنت میگیرند که حتماً باید امام نصب شود را بیان نمیکند. البته مانع ندارد یک مسئله، از یک دیدگاه کلامی باشد مانند امر به معروف و نهی از منکر؛ خواه نصب امام واجب باشد یا خیر و از یک دیدگاه دیگر فقهی باشد.
اما بیشتر علمای شیعه این بحث را از مباحث فقهی میدانند. مانند کتاب شرایع و کتاب امام خمینی ره. از میان عبارات، فقط عبارت جناب ایجی را میخوانیم.
تطبیق عبارات:
«قال الإیجی: إنّا نعلم علماً یقارب الضروره أنّ المقصود الشارع فیما شَرَّعَ من المعاملات، و المناکحات، و الجهاد، والحدود، والمقاصّات، و إظهار شعار الشرع فی الأعیاد و الجمعات؛ إنّما هو مصالح عائدة إلی الخلق معاشاً و معاداً و ذلک لا یتمّ إلّا بإمامٍ یکونُ من قِبَلِ الشارع یرجعون إلیه فیما یَعُنّ لهم.»
این سخن درست است، به شرطی که خلئی باشد؛ در حالی که پیامبر این خلأ را در روز غدیر خم پر کرده است و دیگر نیاز به نصب امام نیست.
به هر حال این مسئله فقهی باشد یا کلامی، ما از جهاتی به آن میپردازیم:
تعریف امر به معروف و نهی از منکر
جهت اول: تعریف امر به معروف و نهی از منکر
تعریف مرحوم محقق در شرائع
البته میدانید شرائع کتاب بسیار بزرگی است؛ از مرحوم بروجردی سؤال کردند شما میتوانید مثل کتاب شرائع بنویسید؟ فرمود من نمیتوانم یک صفحهاش را بنویسم تا چه رسد به همهاش. ایشان اهمیت زیادی برای این کتاب قائل بودند.
مرحوم محقق میفرماید: «عُرِّف المعروفُ بِأنّه کلّ فعل حَسَنٍ اختص بوَصفٍ زائدٍ علی حُسنه إذا عرَف فاعلُه ذلک أو دُلَّ علیه.
و عُرِّفَ المنکر بأنّه: کل فعل قبیحٍ عرف فاعله قبحُ أو دُلَّ علیه.»
کلمه حسن که اینجا به کار رفته، به معنای جواز میباشد. مراد از حُسن در اینجا، حسن اصطلاحی نیست بلکه به معنای چیزی است که جائز است و مزیتی هم دارد که معروف است.
- واجبات؛ جائز است البته جائز بمعنی الأعم و حُسنی دارد و آن اینکه معراج المؤمن است.
- .مستحبات؛
- اما مباح جزء معروف نمیباشد. چون علاوه بر جواز مزیتی ندارد. و همچنین مکروه هم با اینکه جائز هست ولی معروف نیست. حالا این معروف بودن را یا خود انسان درک میکند مانند: العدل حسنٌ. و یا اینکه شرع مقدس بیان میکند.
مصادیق منکر:
و اما منکر، منحصر به حرام میشود.
در مُختلف شیعه آمده است، بعضیها میخواهند مکروه را جزء منکر قرار دهند. اینها میگویند: مکروه آن چیزی است که ترکش راجح است و چیزی که ترکش رجحان دارد، فعلش منکر خواهد بود.
ما میگوییم: لا مشاهةَ فی الإصطلاح؛ یعنی در تعریف اصطلاحی مناقشه ای نیست. اما اگر مکروه جزء منکر باشد، از آن طرف نهی از منکر واجب است و حال آنکه نهی از مکروه واجب نیست. از یک نظر درست کردهاند ولی توجهی به این اشکال نکردهاند.
شاید هم اینجور بگوییم که مباح جزء معروف و مکروه جزء منکر باشد و این مد نظرمان باشد که معروف گاهی امرش واجب است مانند نماز و گاهی امرش واجب نیست، مانند مباح.
منکر هم دو قسم است: گاهی نهی آن واجب است، مانند حرام. گاهی نهی آن واجب نیست، مانند مکروه. ولی تعریف اول خیلی بهتر است.
وجوب آن دو، عقلی است یا شرعی؟
جهت دوم: هل یجبان عقلاً أو شرعاً؟
آیا امر به معروف و نهی از منکر عقلاً واجب است یا شرعاً؟
قول اول:
متأخرین فقهای شیعه میگویند: عقلاً واجب است.
قول دوم:
اما قدما قائلند که شرعاً واجب است.
دلیل قدما:
اگر عقلاً واجب باشد، یعنی بر خدا واجب است، این کار را انجام دهد. در واقع اگر واجب عقلی باشد، بر همه واجب میشود؛ چه واجب باشد و چه ممکن.
لازمه این قول احد الفاسدَین است؛ و آن اینکه یا باید عالم خارج را معروف پر کند چون خدا اراده کرده است و از آن طرف اگر خداوند، اراده نکرده باشد، یک واجبی را اخلال ورزیده است.
بنابراین نمیتوانیم بگوییم عقلاً واجب است. عبارت را بخوانیم بعد توضیح خواهیم داد که اشکال این آقایان کجا هست.
تطبیق عبارت:
«إحتجّ السید المرتضی و مَن تبعه بقوله: بأنّه لو کان واجباً بالعقل لم یرتفع معروفٌ (معروف همه جا را پر میکرد) و لم یقع منکر، أو یکون الله تعالی مُخلّاً بالواجب، و اللازم بقسمیه باطلٌ فالملزومُ مثله.»
اگر بر خداوند هم واجب باشد، تکویناً واجب خواهد بود و یا باید همه جا را معروف پر کند و الا لازم میآید که به یک واجب عقلی اخلال کند.
«و قد ذکره المحقق الطوسی بعبارة اکثر اختصاراً و قال: الأمر بالمعروف الواجب واجبٌ و کذا النهی عن المنکر و المندوب مندوب سمعاً و إلا لزم خلاف الواقع أو الإخلال بحکمته تعالی.»
محقق طوسی میفرمایید: اگر این وجوب، عقلی باشد، لازم میآید خلاف الواقع؛ به این معنا که باید تکویناً تمام عالم را معروف پر کرده باشد حال آنکه این خلاف واقع میباشد و از طرف دیگر اگر خداوند انجام نداده باشد، به حکمتش اخلال وارد میشود.
بنابراین اگر چیزی عقلاً بر خداوند واجب شد، وجوبش تشریعی نیست بلکه تکوینی است؛ مثلاً بعث انبیا بر خداوند واجب است، لذا تکویناً انبیا را به وجود آورده است و یا انبیا را باید مجهز به معجزه کند، خوب مجهز کرده است. در امر به معروف هم همینطور است. بنابراین این وجوب عقلی نیست.
اشکال به سید مرتضی و خواجه نصیرالدین طوسی: علما بزرگ هستند، ما حق نداریم گردی بر دامن آنان بنشانیم، اما به ما اجازه دادهاند که در کلامشان اظهار نظر کنیم. بنابراین اگر ما اظهار نظر میکنیم قصد جسارت به این بزرگان نداریم.
به نظر ما آن چیزی که بر خدا واجب است بر سه قسم تقسیم میشود:
۱. گاهی امری تکویناً بر خدا واجب است؛ مانند بعث انبیا و مجهز کردن آنها به معجزه
۲. گاهی امری بر خداوند واجب است ولی وجوب تشریعی یا تسبیبی؛ یعنی بشری را واسطه انجام کاری میکند. این نوع وجوب، به دو قسم تقسیم میشود:
گاهی از آن تشریع، دیگران بهره میبرند؛ مانند تبلیغ شریعت.
گاهی، هم خود انسان و هم دیگران از آن لطف، بهره میبرند. پس اگر ما در امر به معروف میگوییم بر خداوند واجب است، مراد وجوب تشریعی است؛ یعنی خداوند پیامبری را بفرستد که این واجب را محقق کنند.
نقطه ضعف قول سید مرتضی و مرحوم طوسی، این است که آنها تصور کردهاند، وجوب عقلی بر خداوند، باید تکوینی باشد. در حالی که اینگونه نیست بلکه گاهی تکوینی و گاهی تشریعی است.
تطبیق عبارت:
أقول: ان الاستدلال مبنی علی کون شیء واجبا علی الله سبحانه بمعنی فعله علی وجه المباشره، فعندئذ یَتَرَتَّبُ علیه ما جاء فی الاستدلال … (یکی از دو تالی فاسدی که بیان شد لازم می آید؛ یعنی پر شدن دنیا از معروف یا اخلال در حکمت خداوند متعال). ولکن وجوب شیء علی الله، من باب اللطف بمعنی آخر.
توضیحه: أنَّ ما یُعدُّ لطفاً مِن الله فی حق العباد علی اقسامٍ ثلاثهٍ:
- ما یقوم به سبحانه بالمباشره؛ (اسم این مورد را بنده تکوین گذاشتم. کبعث الرسل و تجهیزهم بالمعاجز، و نصب الدلائل الکَونیه علی معرفته و توحیده، الی غیر ذلک مِن الامور التی تکون دخیله فی هدایه المکلَّف التی هی الغرض الاقصی من خلقه.
- ما یکون فعلا للمکلف (الانبیاء) و لکنه لطف فی حق غیره (تشریعاً) کایجابه سبحانه تبلیغ رسالات الله علی الانبیاء،. (خداوند متعال دیگر مبلغ نیست، مبلغ را می آفریند به او میگوید: شما رسالات من را به مردم برسانید؛ الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشونه احد الا الله)
- ما یکون فعلا للمکلف و هو لطفٌ فی حق نفسه؛ کإیجابه سبحانه النظر علی المکلفین فی معاجز الأنبیاء و سماع دعوتهم.
معنای وجوب بر خداوند:
بعضی افراد خیلی سخت گیر هستند و میگویند: چه نسبت خاک را، با عالم پاک * زهم دورند مثل افلاک.
تو چه حق داری که بگویی یجب علی الله؟ تو که هیچ چیزی نداری، تکلیف بر خدا واجب میکنی؟
یه موقع یه آقایی بود که میگفت کسانی که درس فلسفه میگویند، تکلیف خدا را معین میکنند. میگوییم نه آقا بی لطفی نفرمایید، معنای این که میگویند، یجب علی الله این است که وقتی صفات خدا را مطالعه میکنیم؛ به عنوان مثال، خدا حکیم است، حکیم کار لغو انجام نمیدهد، بشر را برای غایتی آفریده است و رسیدن به این غایت نیاز دارد، انبیاء را بفرستد که به مردم بگویند، امر به معروف و نهی از منکر کنند و ما از خلالِ لِحاظ صفات خداوند متعال، کشف میکنیم که بر خدا واجب است.
از مطالعه صفات حق تعالی که حکیم است و بشر را برای غرضی آفریده، کشف میکنیم که بر خدا لازم است انبیاء را بفرستد تا امر به معروف و نهی از منکر باشد .همهی اساتید هندسه میگویند: سه زاویه مثلث مساوی با دو زاویه قائمه است؛ این اساتید با مطالعه بر روی قواعد کشف میکنند که تکویناً سه زاویه مثلث باید مساوی با دو زاویه قائمه باشد .
در جدول ضرب فیثاغورس هم همینگونه است با مطالعه، کشف کردند که اگر 7 تا 7 تا را کنار هم بگذارند 49 میشود .بنابراین ما فضولی نمیکنیم که نسبت به خداوند متعال جسارت کنیم، بلکه از مطالعه صفات او این مسئله را کشف میکنیم. تمام مُستکشِف ها در دنیا، فیزیکدانها، شیمیدانها کسانی که علوم ذره را قائلاند، همه اینها حاکم نیستند بلکه کاشفاند. از مطالعه تکوین و قواعد، کشف میکنند که این مطلب در خارج حتماً باید چنین باشد؛ نه اینکه چون من میگویم، قواعد ایجاب میکند که حتماً چنین باشد.
لذا خداوند منّان عادل است و ظلم بر خدا راه ندارد؛ چون ظلم را کسی میکند که یا نیاز داشته باشد یا جاهل باشد در حالی که خداوند نه نیاز دارد و نه جاهل است؛ از مطالعه اینها کشف میکنیم، أَنَّه عادلٌ لا یَظلِمُ. اینجا هم که خدا بشر را آفریده است که به غایتی برسد، باید برای رسیدن به این غایت، چند کار انجام بدهد؛ انبیاء را بفرستد، او را مجهز به معجزه کند و به آنها بگوید: شما امر به معروف و نهی از منکر را بر مردم واجب کنید تا غرض من حاصل شود؛ و غرض خداوند این است که در جامعه، انسان کامل پرورش پیدا کند و در دو جهان به سعادت برسد و اگر امر به معروف و نهی از منکر نباشد این غرض حاصل نمیشود.
تطبیق عبارت:
اذا عرفت ذلک فمعنی کون الامر بالمعروف و النهی علی المنکر واجبا عقلاً علی الله سبحانه، هو ان العقل یکشف انه سبحانه اوجبهما علی العالم بالمعروف و بالمنکر لغایه وصول کل مکلف الی ما خلق له
و بعباره اخری : تعلّقت اراده الباری بهدایه الناس الی ما فیه سعادتهم فی الدارین، و من المعلوم انّ وصول العباد الی تلک الغایه رهنُ اُمورٍ؛ منها فرضه علی العلماء الامر بالمعروف و النهی عن المنکر اذ لولاهما لما تتحقّق الغایه المتوخاه.
بحث فردا فرق بین امر به معروف فردی و حکومتی است. کسانی که به امر به معروف، حمله میکنند بین امر به معروف فردی و حکومتی فرقی نمیگذارند.